- دوشنبه, 10 میزان 1402|20:13
- 0 نظر
آیا مهاجرین افغانستانی تهدیدی علیه امنیت ایران هستند؟
دکتر بهرام زاهدی/ موج خطرناکی از مهاجرستیزی به ویژه افغانستان ستیزی همراه با مجموعه اخبار و تحلیل های ناصحیح در مورد وقایع افغانستان، فضای مجازی ایران و برخی روزنامه های این کشور را پر کرده است. مدیریت صحیح مسأله مهاجرین امری است عقلانی و ضروری که حتما بایستی انجام پذیرد اما جوسازی رسانه ای مسموم اخیر، مسأله دیگری است که دشمن روی تبعات امنیتی آن حساب کرده است. عدم رسیدگی به این شایعه پراکنی و دیوسازی از مهاجرین و حاکمیت کنونی افغانستان، وضعیت فضای ذهنی و روانی جامعه ی ایران و حتی مسئولین امر را
دکتر بهرام زاهدی/ موج خطرناکی از مهاجرستیزی به ویژه افغانستانستیزی همراه با مجموعه اخبار و تحلیلهای ناصحیح در مورد وقایع افغانستان، فضای مجازی ایران و برخی روزنامههای این کشور را پر کرده است. مدیریت صحیح مسأله مهاجرین امری است عقلانی و ضروری که حتما بایستی انجام پذیرد اما جوسازی رسانهای مسموم اخیر، مسأله دیگری است که دشمن روی تبعات امنیتی آن حساب کرده است. عدم رسیدگی به این شایعهپراکنی و دیوسازی از مهاجرین و حاکمیت کنونی افغانستان، وضعیت فضای ذهنی و روانی جامعهی ایران و حتی مسئولین امر را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
موج خطرناکی از مهاجرستیزی به ویژه افغانستانستیزی همراه با مجموعه اخبار و تحلیلهای ناصحیح در مورد وقایع افغانستان، فضای مجازی ایران و برخی روزنامههای این کشور را پر کرده است.
چندین هفته است که موج بسیار سهمگین افغانستانهراسی فضای مجازی ایران را در مینوردد و هر روز فیلمی قدیمی با توضیحی جدید و البته مملو از دروغ و اتهام در تلفنهای همراه دست به دست میشود. حضور مهاجرین و مدیریت صحیح این امر حتما نیازمند پایش دقیق و علمی و توجه همزمان به فرصتها و تهدیدهای این امر است، اما ساده اندیشی است که امواج دروغ و شایعه در هفتههای اخیر را بدون یک عقبه امنیتی و تنها حاصل دغدغهمندی مردم ایران از مشاهده کارگران و مهاجران افغانستانی در کوی و برزن بدانیم. بی شک با شکست پروژه فتنه سال 1401 (که مرگ کامل این فتنه در 25 سنبله/شهریور سال جاری اثبات شد) دشمنان ایران به دنبال مستمسک جدیدی برای ایجاد بلوا و آشوب در ایران و حتی پیشبرد آن تا راه اندازی یک فتنه خطرناک منطقهای است. فتنه جدید ابعاد و لایههای محتلفی دارد که در این نوشتار سعی میکنیم در حد امکان بدان اشاره کنیم. رکن رکین این فتنه دروغپراکنی در فضای مجازی برای ایجاد اختلال در فضای ذهنی و روانی مردم و حتی مسئولین است.
لایه اول: دیوسازی از مهاجرین افغانستانی
سالهاست که رسانههای ضدانقلاب –خصوصا رسانههای فارسی زبان- به مسأله دیوسازی یا demonization مباردت ورزیده و این حوزه کاملا متبحر شدهاند. روزگاری از خود انقلاب اسلامی و حضرت امام ره و رزمندگان اسلام و ... و سالها و دهههای بعدی دیوسازی از فلان مقام مسئول و دلبرسازی از چهره یا جناح مقابل او (که این دیو و دلبرسازی سیالیت زیادی هم داشته و ممکن است جابجایی در آن صورت بگیرد) ادامه داشته است. در همین زمینه شاهد پردازش چهره بسیار مخوف از مهاجرین افغانستانی در ماه حمل/فروردین 1401 بودیم که میرفت مشکلات زیادی برای کشور ایجاد کند که خوشبختانه با درایت کافی آن موج خنثی شد.
در ماه میزان/مهر 1402 نیز به یکباره شاهد استفاده از زرادخانه فیلمهای آرشیوی مختلف برای ملتهب کردن فضا و ترساندن مردم از مهاجرین هستیم و متأسفانه برخی روزنامههای رسمی و خبرنگاران ایرانی نیز آتش تهیه این امر را فراهم میکنند و امنیتی سازی پدیده مهاجرین را دامن میزنند. حرفهای شوخیگونهای مانند اینکه مهاجرین میخواهند نماینده در مجلس این کشور داشته باشند در حالیکه مهاجرین معمولا برای تهیه یک سیمکارت و یک کارت بانکی هم با مشکلات عدیدهای روبرو هستند جای پرسش دارد. هیچکس منکر این نیست که حجم انبوه مهاجرین در ایران نیازمند یک مدیریت صحیح و برنامهریزی راهبردی است اما پرسش بر سر این است که چرا یکباره و به این شکل آتشین و التهابزا، موجی مملو از شایعه و دروغ و فیلمهای قدیمی و ... به وجود آمده است؟ و چه کسانی و چرا این کار را میکنند؟
لایه دوم: انتقال فتنه به مرزها
پیشبرد پروژههای ضد انقلاب اسلامی نیازمند ایجاد مشکل در حوزه درون و بیرون کشور است و دشمن دریافته است که جمهوری اسلامی ایران مستحمتر از آن است که با ایجاد مشکل در یک ناحیه خم به ابرو بیاورد لذا دنبالکردنِ پروژهی درگیرسازی در داخل (که در صورت ایجاد بحران میان جامعه مهاجر و جامعه میزبان ابعاد وسیعی خواهد داشت) و در خارج (خصوصا در مرزها) را دنبال میکنند و البته میدانند که چنین مشکلاتی نیز تنها به مشغولسازی جمهوری اسلامی ایران خواهد انجامید و به نظر میرسد که خیال خامِ براندازی و خوابِ «لف لف خوردن پنبه دانه» از سر ایشان -بالاجبار و ناشی از اقتدار ایران اسلامی- دور شده است. اما ایجاد بحران در زمینه مسائل افغانستان -فراتر از مسأله مهاجرین- نیازمند دو کار دیگر نیز هست.
دیوسازی از «طالبان» و ترسیم چهره مشابه داعش از ایشان و دلبرسازی از مخالفان و معارضان ایشان. در مورد اولی با کمال تأسف باید گفت که رسانهها و کانالهای مدعی بصیرت و انقلابیگری هم بدون نزدیک شدن به حاقّ مسأله و استفاده از ظرفیت کسانی که سالها از نزدیک درگیر مسائل افغانستان بودهاند، هر خبر کذب و شایعه و تحلیل غلطی را منتشر میکنند و با علاقهای وصفناپذیر به تئوریهای توطئه با انکار شکست امریکا در افغانستان (که بارها مورد تأکید رهبر انقلاب اسلامی بوده است) همچنان امریکا را فعال مایشاء افغانستان میدانند و از «طالبان» تصویر نیروی نیابتی امریکا را ترسیم میکنند! (بی توجه به هزاران کشته از طرفین جنگ طی بیست سال) این کار علاوه بر اینکه مبتنی بر دادههای غلط است تکمیلکننده سیاست امریکا مبنی بر دور کردن افغانستان از کشورهای همسایهی آن نیز هست (این کار چه از روی جهالت باشد و چه از روی خیانت، نتیجهی آن در خدمت منافع امریکا خواهد بود و نیازمند برخورد صحیح).
جنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا با اعتراف به اینکه خروج از افغانستان یک شکست استراتژیک بود، تصریح کرد جنگ 20 ساله آمریکا نیز در افغانستان با شکست واشنگتن پایان یافت.
یک کانال تلگرامی به نام «فتن 2» تیتری زده است که برای اهل پیگیری دقیق مسائل افغانستان، بسیار مضحک است اما متأسفانه همین تیترها و همین اشتباهات بچهگانه، عامه جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد: «حمایت رسمی اینترنشنال از طالبان»! وقتی شبکه افغانستان اینترنشنالی که مملو از چهرههای نزدیک به حکومت پیشین افغانستان است و صدها بار و به انحاء مختلف هر دروغی را برای تخریب «طالبان» پخش کرده است از سوی یک کانال مدعی بصیرت چنین معرفی میشود، باید عمق فاجعه را دریافت.
اما چرا چنین خطاهایی رخ میدهد؟ بی شک به دلیل دوری از پیگیری دقیق و جزئی مسائل و بسنده کردن به اخبار زردی که در فضا پر شده است؛ و پیامد آن چیست؟ ایجاد نفرت در دو طرف مرز، مرزبانیهای دو طرف، نیروهای نظامی و انتظامی دو طرف و اهل قلم و خبرنگاران دو طرف و ... از یکدیگر و آماده شدن برای انفجار خشم در یک لحظهی حساس که میتواند آتش طولانی مدتی را در منطقه روشن کند و روشن نگه دارد و هدف غرب از همهی این قیل و قالها و جنجالها و «الم شنگهها»ی رسانهای را حاصل کند.
از سوی دیگر روزنامهها و رسانههای عمدتا نزدیک به طیف اصلاحطلب ایران دلبرسازی از مخالفان «طالبان» و خصوصا جبهه نزدیک به احمد مسعود را در دستور کار خود قرار دادهاند. روزنامه هممیهن این کشور با تیتر کردن مقاله دیوید لوین (استاد مطالعات جنگ کالج سلطنتی لندن؛ همان دانشگاه و گروهی که احمد مسعود در آن درس خوانده است)، شعار «لزوم حمایت از اپوزیسیون طالبان» را سر میدهد، بی توجه به پیامدهای آن برای کشور (ایران) و منطقه و بیتوجه به تمام ارتباطاتی که میان این اپوزیسیون و سرویسهای غربی وجود دارد و بی توجه به هماهنگی کامل این اپوزیسیون با دیگر به اصطلاح اپوزیسیون فارسیزبان یعنی عناصر ضدانقلاب اسلامی در خارج از ایران.
اعتصاب غذای همزمان تمنا زریاب پریانی در آلمان، مهره فابی (فعال حقوق دگرباشان جنسی) در سوئد، هدا خموش (شاعر هرزه سرا) و مینه رفیق در نروژ، اعلام مهناز افشار بر اینکه صدای دختران افغان است، فعالیتهای هدربار (بخش زنان دیدبان حقوق بشر)، اعتراض نماینده رژیم صهیونیستی در سازمان ملل به حاکمیت کابل و فعالیتهای نرگس نهان در اتریش و شهرزاد اکبر در لندن، خانواده ملاله یوسف زی و ... تنها بخش کوچکی از همراهی و همآوایی و شبکهسازی غرب در این حوزه هستند.
لایه سوم: مأمن جلوه دادن ایران برای اپوزیسیون مسلح
لایه سوم این حرکت خزندهی رسانهای و در واقع تروریسم رسانهای مشوّه کردن چهره ایران در کابل است به این معنی که هر روز اخباری دروغین از عضوگیری و یارگیری مخالفان «طالبان» در ایران منتشر کنند (در صفحات مجازی اپوزیسیون افغان خصوصا اپوزیسیون علاقهمند به کار مسلحانه) فیلم کوتاهی از ورزش کردن اسماعیل خان!! سندی شده است بر اینکه اسماعیل خان در حال نیروگیری است و این نتیجهگیری که ای اپوزیسیون، ناامید نشوید!!). اخبار جعلی جبهه آزادی و مقاومت و ببرهای ترکستان و دهها نام و نشان دیگر مبنی بر اینکه در فلان نقطه افغانستان ده طالب را کشتیم و در جای دیگر صد طالب را (عمدتا دروغ محض) نیز علاوه بر اینکه باعث گردش اخبار ناصحیح در میان تودههای افغان در خارج و داخل این کشور میشود میتواند به التهاب فضا خصوصا در میان مهاجرین منجر شود. اینجاست که معاون سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل بسیار هوشمندانه اعلام کرد «ایران هرگز جای امنی برای مخالفان افغانستان نیست» و با این حرف از دامن زدن به این فتنه خطرناک جلوگیری کرد.
همچنین نباید از یاد برد همه اتفاقات در شرایطی رخ میدهد که یک همکاری جدی و بسیار مفید میان جمهوری اسلامی ایران و «طالبان» در قضیه خنثیسازی خطر تروریسم در منطقه صورت پذیرفته است، امری که وزیر اطلاعات ایران حجت الاسلام و المسلمین خطیب نیز در صحبتهای خود به آن اشاره کرد و بی شک تلاش دشمنان در تخریب روابط تهران-کابل، چنین امری را نیز هدف گرفته است.
نتیجه گیری:
موج خطرناکی از مهاجرستیزی به ویژه افغانستانستیزی همراه با مجموعه اخبار و تحلیلهای ناصحیح در مورد وقایع افغانستان، فضای مجازی ایران و برخی روزنامههای ایران را پر کرده است. مدیریت صحیح مسأله مهاجرین امری است عقلانی و ضروی که حتما بایستی انجام پذیرد اما جوسازی رسانهای مسموم اخیر، مسأله دیگری است که دشمن روی تبعات امنیتی آن حساب کرده است. عدم رسیدگی به این شایعهپراکنی و دیوسازی از مهاجرین و حاکمیت کنونی افغانستان، وضعیت فضای ذهنی و روانی جامعه و حتی مسئولین امر را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
در هیاهوی اخبار کذب، واقعیاتی از قبیل در هم تنیدگی فعالیتهای غربگرایان ایرانی و افغانستانی دیده نخواهد شد یا کمتر دیده خواهد شد. در صورت کنترل نشدن این وضعیت پیامدهای این فتنه میتواند موجب ایجاد برخی تنشها در داخل، کاهش سطح همکاریهای بسیار ضروری تهران-کابل و حتی ایجاد یک فتنه منطقهای شود. راه مقابله با این فتنه جدید و این تروریسم رسانهای اولا هزینهزا کردن پخش اخبار دروغ و شایعهپراکنی و ثانیا دعوت هر چه سریعتر از چهرههای فرهیخته روحانی و دانشگاهی و... ایرانی و مهاجر در صدا و سیما و ... برای پرداختن به مسأله و آرام کردن ذهن جامعه است. در انتها آرزومندم که حداقل رسانههای مختلفی که دغدغه انقلاب اسلامی و مسلمانان جهان را دارند در رابطه با مسائل افغانستان قدری دقیقتر و عمیقتر عمل کنند و هر مطلب و شایعهای را به عنوان خبر و تحلیل منتشر نکنند.
* دکتر بهرام زاهدی کارشناس ارشد مسائل افغانستان
حجم بالای تولید محتوای حساسیتبرانگیز با محوریت «افغانستانهراسی» در حالی است که جمهوری اسلامی برای ساماندهی وضعیت مهاجران افغانستانی برنامه دارد و طرحهای متنوعی در این زمینه تدوین شده و در دست اجراست که قطعا در ساماندهی وضعیت مهاجران افغانستانی اثرگذار خواهد بود.