• چهارشنبه, 01 قوس 1402|21:37
  • 0 نظر

هزاره ها و طعم تلخ تبعیض سیستماتیک در افغانستان

هزاره ها و طعم تلخ تبعیض سیستماتیک در افغانستان

یکی از قومیت ها و مذاهب که در کوران حوادث تلخ چند دهه گذشته بیشترین آسیب را متحمل شده اند هزاره ها می باشند. شیعیان افغانستان به دو گروه تقسیم می شوند: جعفری و اسماعیلیه. شیعیان اسماعیلی بسیار اندکند و در «بدخشان» زندگی می کنند. جمعیت اصلی شیعیان را شیعیان اثنی عشری تشکیل می دهند که از هزاره ها، قزلباش ها و عده ای از تاجیک ها و پشتون ها ترکیب یافته اند. شیعیان به زبان فارسی صحبت می کنند و جمعیت اصلی شیعیان را هزاره ها تشکیل می دهند، به طوری که در افغانستان شیعه مترادف با هزاره می باشد.

افغانستان به لحاظ تنوّع قومی سیمای ناهمگونی دارد؛ اقوام و نژادهای گوناگون مانند پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ترکمن و قزلباش در این کشور با هم زندگی می‌کنند. بعضی از محققان 55 گروه قومی را در افغانستان نام برده‌اند. دین اسلام، دین رسمی کشور و 99 درصد مردم پیرو آن می‌باشند و یک درصد دیگر پیرو ادیانی همچون هندو، سیک و مسیحیت می‌باشند. با توجه به این که دولت –ملت به معنای واقعی به دلیل گستردگی تنوع قومی‌، مشکلات تاریخی‌، استعمار‌، مداخله و فتنه افکنی گسترده خارجی در این کشور هنوز شکل نگرفته است لذا نقش دین اسلام به عنوان نماد مشترک و وحدت بخش بیشتر حس می‌شود. افغانستان هیچ گاه در تاریخ معاصر خود روی ثبات به خود ندیده و همواره جنگ‌ها و مداخلات خارجی باعث شده این کشور در مسیر رشد و توسعه قرار نگیرد. 20 سال جمهوریت و پس از آن دولت قومی و قبیله‌ای طالبان نیز مشکلات مربوط به دولت را در این کشور دو چندان کرده است.

یکی از قومیت‌ها و مذاهب که در کوران حوادث تلخ چند دهه گذشته بیشترین آسیب را متحمل شده‌اند هزاره ها می‌باشند. شیعیان افغانستان به دو گروه تقسیم می‌شوند: جعفری و اسماعیلیه. شیعیان اسماعیلی بسیار‌اندکند و در «بدخشان» زندگی می‌کنند. جمعیت اصلی شیعیان را شیعیان اثنی عشری تشکیل می‌دهند که از هزاره‌ها، قزلباش‌ها و عده‌ای از تاجیک‌ها و پشتون‌ها ترکیب یافته‌اند. شیعیان به زبان فارسی صحبت می‌کنند و جمعیت اصلی شیعیان را هزاره‌ها تشکیل می‌دهند، به طوری که در افغانستان شیعه مترادف با هزاره می‌باشد. در مورد جمعیت شیعیان، اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. با این وجود برخی برآوردها حاکی است شیعیان بین 20 تا 25 درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند.

هزاره ها در طول تاریخ افغانستان و تا پیش از قانون اساسی جدید این کشور در سال 2004 هیچ گاه به عنوان یک قومیت مستقل به رسمیت شناخته نمی‌شدند در طول حکومت سیاه طالبان در دهه 90 میلادی نیز آنها به شدت از سوی این گروه هدف نسل کشی گسترده قرار گرفتند. بعد از شکل گیری نظام جمهوریت نیز اگر چه هزاره ها به ظاهر به برابری قومی با سایر مذاهب این کشور دست پیدا کردند ولی همواره در حاشیه قدرت بودند و نگاه قومی و قبیله‌ای دولت‌های افغانستان مانع اختصاص سهم در خور به هزاره‌های شیعه بود. طی سال‌های حکومت حامد کرزی و اشرف غنی، هزاره ها هدف شدیدترین حملات و کشتارهای گروه طالبان بودند. طی این 20 سال حمله به مکاتب، مساجد، حسینیه‌ها و محل‌های اجتماع شیعیان (هزاره ها) و ترور شخصیت‌های برجسته و علمای شیعه تبدیل به یک مسئله بسیار عادی در افغانستان شده بود. با سقوط دولت اشرف غنی و تسلط طالبان بر این کشور نه تنها مشکلات شیعیان(هزاره ها) این کشور حل و فصل نشد بلکه مشکلات دو چندان شد و حملات به مراکز، مدارس و حسینیه‌های متعلق به شیعیان نیز دو چندان شده است.

فشارهای طالبان علیه هزاره ها از «اخراج دسته‌جمعی» کارمندان از ادارات دولتی آغاز شد و با «لشکرکشی» به ولسوالی بلخاب در ولایت سرپل تا «تیرباران» دها خانواده ها از جمله کودکان و زنان در ولایات مرکزی  و آواره ساختن هزاران فامیل در این ولایات ادامه یافت.

گروه مذکور در این مدت، در بخش‌های مختلف اقداماتی علیه پیروان اهل تشیعه انجام داده‌اند که منجر به آواره شدن هزاران خانوده، کشتار غیرنظامیان و غصب اموال و دارایی‌های مردم شده است.

بزرگترین نمونه این فشارها و اقدامات، لشکرکشی به ولسوالی بلخاب در ولایت سرپل بود که بر اساس آمار سازمان ملل، منجر به آواره شدن بیش از 27 هزار نفر شد.

دومین نمونه بزرگ، کوچ اجباری بیش از 700 خانواده در ولسوالی گیزاب ولایت دایکندی به فرمان والی سابق گروه طالبان برای این ولایت و بر اساس یک فیصله غیابی بود.

علاوه بر این، ساکنان مناطق مرکزی کشور که عمدتا قوم هزاره هستند، بارها از «بی‌توجهی» به مشکلات شان و «بی‌عدالتی» در روند توزیع کمک‌های خیریه شکایت کرده‌اند.

آنها مقام های طالبان را به «تبعیض سیستماتیک» و «برخورد با تنفر» نسبت به ملیت هزاره متهم کرده و می‌گویند که آنها در تلاش هستند که هزاره‌ها را بیشتر «سرکوب» و «آزار و اذیت» کنند.

بر اساس گزارش ها، به نظر می‌رسد که موج جدیدی از «فشار سیاسی» طالبان علیه هزاره ها در مناطق مختلف افغانستان آغاز شده است و مشخص نیست که تا چه مدتی ادامه خواهد یافت و چه مناطقی را در بر خواهد گرفت.

به همین اساس روی چند مورد انگشت شمار که طالبان در طول دوسال علیه مردم مظلوم هزاره انجام داده اند طور فشرده تذکر میدهم.

 

تصفیه قومی

اخراج دسته‌جمعی کارمندان دولتی از وزرات خانه‌ها، ادارات مستقل و نهادهای زیر مجموعه ارگ، از نمونه‌های «سیاست تصفیه قومی» رژیم طالبان دانسته می‌شود.

از جمله شهروندان افغانستان بر  تصامیمی که کمیسیون تصفیه صفوف گروه طالبان می‌گیرد، معترض هستند و می‌گویند که این کمیسیون بی‌طرفانه عمل نمی‌کند.

براساس گزارش رسانه ها در ماه اول حاکمیت طالبان در ولایت دایکندی کمیسیون «تصفیه صفوف» 15 نفر از نظامیان پیشین را از قوم هزاره ازبخش‌های مختلف فرماندهی پولیس ولایت دایکندی برکنار کرده‎اند که این افراد را «بدون دلیل موجه» برکنار کرده است.

افراد برکنار شده «بدون دلیل» و در راستای «سیاست تصفیه قومی» از وظایف شان برکنار شده‌اند و این خطر بسیاری دیگر از کارمندان بخش‌های امنیتی در این ولایت را تهدید می‌کند.

بر اساس گزارش، کمیسیون تصیفه صفوف گروه طالبان در دایکندی این افراد را به هدف جابجایی افراد خود، برکنار کرده‌اند و به جای آنها افرادی از گروه طالبان را استخدام خواهند کرد.

روند برکناری نظامیان پیشین از فرماندهی پولیس و سایر نهادهای امنیتی در ولایات مرکزی و جابجایی افراد طالبان در پست‌های مربوط به آنها، در دوسال پسین ادامه داشته و تعداد زیادی از کارمندان این نهادها که عمدتا از شیعیان هزاره هستند، برکنار شدند.

این درحال است که پاتریشیا گوسمن، جانشین مدیر بخش آسیای دیده‌بان حقوق بشر می‌گوید: "طالبان هزاراه‌ها و دیگر افراد را به‌دلیل تعلق قومی و سیاسی ‌و با هدف جایزه دادن به هواداران [امارات اسلامی] اخراج می‌کنند. این رفتار که با تهدید و زور انجام می‌شود و کاملا نامشروع است، به شکل نوعی از تنبیه جمعی نمودار می‌شود."

تنبیه جمعی، یکی از اشکال مجازات غیرقانونی است که افراد وابسته به یک گروه خاص را بدون آنکه جرمی انجام داده باشند، مجازات می‌کند.

 

مسدود کردن زیارتگاه سخی

شهر کابل اماکن مقدس زیادی دارد، به‌طور نمونه می‌توان از زیارت «شیرسرخ»، «مزار سید جلال آقا»، «زیارت جانباز»، «زیارت پنجه‌شاه»، «شاه طاووس»، «شاه شهید»، «عاشقان و عارفان»، «بابای غوری»، «خواجه صفا»، «شاه دوشمشیره»، «باغ علیمردان» و «زیارت سخی» نام برد.

زیارت معروف سخی در دامنه‌ کوه « آسمایی» در منطقه‌ «کارته سخی» قرار دارد که در غرب آن دانشگاه کابل و شفاخانه علی‌آباد، شرق آن کوه‌ تلویزیون، جنوب آن «تپه‌ سلام» و شمال آن تپه‌ «خاکی گردنه» قرار دارد که بنام زیارتگاه سخی معروف است

یکی از متولیان این زیارتگاه سخی گفت که مأموران امر به معروف و نهی از منکر طالبان حوالی ساعت 11 قبل از ظهر سه شنبه (25 دلو) به زیارتگاه سخی آمدند و زائران را متهم به «انجام اعمال شرک آلود» کردند.

این زیارتگاه در منطقه شیعه نشین «کارته سخی» در غرب کابل قرار دارد و یکی از مقبره های معروف شیعیان نیز است و همه روزه مردم برای زیارت و فاتحه خوانی به آنجا سر می‏زنند.

افراد طالبان همچنین زائران زن را به «عدم رعایت حجاب» در صحن زیارتگاه سخی متهم کردند و آنها را مجبور کردند که این زیارتگاه را ترک کنند و سپس دروازه زیارتگاه را مسدود کردند.

متولیان زیارتگاه سخی گفته ‎اند که تا زمانی‏ که این موضوع به صورت «کامل» حل نشود، دروازه این زیارتگاه را باز نمی کنند؛ زیرا مأموران طالبان تاکنون چندین بار به این مکان هجوم آورد‎ه اند، دروازه آن را بسته اند و زائران را به «شرک» متهم کرده اند.

 

آتش زدن خانه‌ها در بهسود

گروه طالبان در سال قبل، کاروانی از نظامیان خود را به ولسوالی «حصه دوم بهسود» ولایت میدان وردک روان کردند.

براساس گزارش رسانه های محلی که آنها خانه‌های مردم را حفر نمودند، مردم را آزار و اذیت ساختند و چندین خانه را آتش زده‌اند.

به گفته این منابع، نظامیان طالبان دست کم چهل خانه را در منطقه «تکه تو» و «آبلیس» ولسوالی حصه دوم بهسود، آتش زده‌اند.

این منابع همچنین از شکنجه ساکنان محل توسط نظامیان گروه طالبان، خبر می‌دهند و می‌گویند که آنها بر دستان بعضی ساکنان این منطقه گلوله باری کرده‌اند.

آنها می‌گویند که نظامیان گروه طالبان پس از زخمی کردن ساکنان ولسوالی حصه دوم بهسود، مانع رفتن آنها به شفاخانه شدند و نمی‌گذاشتن که زخم‌های آنها مداوا شود.

 

آواره کردن هزاران خانواده‌

رژیم طالبان در ولسوالی حصه دوم بهسود، علاوه بر اینکه اقدام به آزار و اذیت مردم و آتش زدن خانه‌ها کرده‌اند، بسیاری از خانواده‌ها را آواره کرده‌اند و آنها را مجبور کرده‌اند که خانه و زندگی شان را رها کرده و کوچ کنند.

بر اساس گزارش رسانه ها، جنگجویان طالبان تاکنون دست کم 107 خانواده از ساکنان این ولسوالی را آواره کرده‌اند و خانه شماری از آنها را آتش زده‌اند.

آنها علاوه بر این، اقدام به تخریب خانه‌های مردم کرده‌اند و زیر خانه‌ها را حفاری می‌کنند و می‌گویند که هدف شان پیدا کردن اسلحه و مهمات است.

منابع می‌گویند که آوارگان از ترس نظامیان طالبان به کوه‌ها پناه برده‌اند و در وضعیت رقت باری بسر می‌برند.

در این فصل سال، هوا در ولسوالی های حصه اول و دوم بهسود میدان وردک، به شدت سرد است و پناه بردن به کوه‌ها، می‌تواند جان آوارگان را به خطر اندازد.

طالبان علاوه بر این، با شلیک راکت بر منطقه، ساکنان محل را وحشت زده کرده‌اند و آرامش ساکنان فقیر این مناطق را برهم زده‌اند.

 

تخریب تصویر شهید عبدالعلی مزاری

نیروهای نظامی رژیم طالبان، درماه های اول حاکمیت شان تصویر نقاشی شده عبدالعلی مزاری، رهبر فقید حزب وحدت اسلامی افغانستان را تخریب کردند.

در تصاویری که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، دیده می‌شود که عکس نقاشی شده شهید عبدالعلی مزاری بر فراز یک سر دروازه در منطقه «پل سوخته»، سوراخ و تخریب شده است.

تصویر شهید مزاری و سایر شهدای مردم هزاره سالهای متمادی در این سر دروازه نصب بود، اما جنگجویان طالبان پس از تسلط این گروه، تمام این تصاویر را پایین کشیدند.

آنها همچنین تصاویر شهدای حملات انتحاری بر مراکز تعلیمی و تحصیلی و مساجد شیعیان در غرب کابل را از جاده‌های این منطقه پایین کشیدند و به مردم اجازه نصب تصاویر را ندادند.

طالبان پیش از این در ولایات بلخ و بامیان نیز اقدام به تخریب تصاویر شهید عبدالعلی مزاری کرده بودند و مجسمه او را در این ولایت تخریب کرده بودند.

شهید عبدالعلی مزاری، در بین شیعیان هزاره به «بابه مزاری» مشهور است و از احترام و جایگاه ویژه برخوردار است.

تخریب تصویر او در پایتخت، از سوی شهروندان هزاره به عنوان «بی‌حرمتی» به رهبر فقید آنها و نشانی از «کینه توزی قومی» جنگجویان طالبان پنداشته می‌شود.

بازداشت نوجوانان و جوانان به بهانه های مختلف

جنگجویان طالبان ده‌ها نوجوان در ماه های اول حاکمیت شان را به «بهانه» نگذاشتن ریش و عمامه در ولایات مرکزی به ویژه ولایت دایکندی و بامیان بازداشت نمودند.

بر اساس گزارشها، مأموران امر به معروف و نهی از منکر طالبان با نظامیان این گروه بر چندین بازار در ولسوالی کیتی ولایت دایکندی «یورش» بردند و دست کم از یک بازار 37 نوجوان و از یک بازار دیگر 25 نوجوان را بازداشت نمودند.

به گفته منابع، بسیاری از این نوجوانان هنوز به سنی بلوغ نرسیده‌اند که ریش بیارند و مأموران طالبان آنها را فقط برای «آزار و اذیت» و «جریمه کردن» بازداشت کرده‌اند.

همچنان شماری از این نوجوانان پس از گذارندن یک شب در زندان طالبان، با پرداخت دو هزار افغانی جریمه نقدی و امضای «تعهد نامه» آزاد شده‌اند و شمار دیگر هنوز در بازداشت بسر می‌برند.

موج جدیدی از بازداشت‌ها در ولایات شیعه‌نشین در ماه های اول شروع شده بود و بیشتر هدف آن نوجوانان بود.

بر اساس گزارش‌ها، بسیاری از نوجوانان به دلیل «ترس» از بازداشت و «آزار و اذیت» جنگجویان گروه طالبان، مناطق خود را ترک کرده و مهاجرت غیرقانونی به کشورهای همسایه و اروپا را اختیار کرده‌اند.

همزمان بنا به گزارش وزارت خارجه آمریکا، در 31 اوت 2021، جنگجویان طالبان 13، هزاره را در ولایت دایکندی کشتند. طالبان این ادعا را رد کرد. گزارش نتیجه‌ گیری کرده که «به دلیل انفعال و مصونیت از مجازات عاملان این حملات به هزاره‌ها، انتظار حملات بیشتری در آینده می‌رود و این روند احتمالا ادامه خواهد یافت.»

گزارش نتیجه‌گیری کرده که «به دلیل انفعال و مصونیت از مجازات عاملان حمله به هزاره‌ها، انتظار حملات بیشتری در آینده می‌رود و این روند احتمالا ادامه خواهد یافت.»

 

کوچ اجباری

موج کوچ اجباری قوم هزاره توسط طالبان از ولسوالی لعل و سرجنگل ولایت غور آغاز شد.

بر اساس گزارشها، افراد منسوب به طالبان ساکنان دو روستا را در این ولسوالی به صورت اجباری کوچ داده‌اند که در مجموع 56 خانواده را تشکیل میدادند.

منابع محلی می‌گویند که این خانواده‌ها ساکنان روستای «بوم» در منطقه «چهار آسیاب» و ساکنان روستای «تنگی نوشته» در منطقه «کرمان» ولسوالی لعل و سرجنگل هستند.

از سوی دیگر، منابع محلی گزارش می‌دهند که افراد نزدیک به رژیم طالبان با ادعای مالکیت زمین‌های ساکنان چندین روستا، آنها را تهدید به کوچ اجباری کرده که بیش از پنج هزار خانواده را در ولسوالی‌های کجران و خدیر دایکندی تهدید به کوچ اجباری کرده‌اند.

این اولین بار نیست که گروه طالبان قوم هزاره در ولایات مرکزی کوچ اجباری می‌دهند و خانه و املاک آنها را تصاحب می‌کنند.

در یک سال گذشته آنها بارها اقدام به کوچ اجباری، لشکرکشی به مناطق هزاره‌نشین و غصب زمین‌های آنها کرده‌اند و هزاران خانواده را کوچ داده‌اند و آواره کرده‌اند.

همزمان طالبان درماه های اول حاکمیت مجدد شان بیش از 800 خانواده در ولسوالی های گیزاب و پاتوی ولایت دایکندی، از سوی مقامات محلی طالبان دستور کوچ اجباری دریافت کرده‌اند. از آن میان تاکنون 400 خانواده در روستای کندیر ولسوالی گیزاب خانه‌های خود را ترک کرده‌اند و ساکنان 15 روستای دیگر برای تخلیه خانه‌ها و جایدادهای خود ضرب‌الاجل دریافت کرده‌اند. ساکنان روستاهایی که به اجبار باید خانه‌هاشان را ترک کنند، از قوم هزاره و پیرو مذهب شیعه هستند. 

سازمان دیده‌بان حقوق بشر با انتشار گزارشی مسئولان طالبان در بسیاری از ولایات را به کوچ دادن اجباری شیعه هزاره و همکاران حکومت پیشین متهم کرد. به‌گفته دیده‌بان حقوق بشر این کار با هدف اهدای زمین به هواداران طالبان صورت می‌گیرد.

براساس این گزارش، طالبان و شبه‌نطامیان متحدان این گروه از آغاز ماه اکتبر صدها خانواده هزاره را از ولایت‌های هلمند (جنوب) و بلخ (شمال) کوچ داده اند. دیده‌بان حقوق بشر می‌گوید رهبران محلی امارت اسلامی افغانستان پیش از این رویه مشابهی را در ولایات دایکندی، اورازگان و قندهار اجرا کرده بودند

دیده‌بان حقوق بشر که گزارش‌های خود را با اتکا به مداراک و گفت‌وگو با باشندگان/ساکنان محلی تنظیم می‌‌کند می‌گوید: "طالبان از زمان به قدرت رسیدن در ماه اوت شمار بسیاری از هزاره‌ها و دیگر ساکنان این پنج ولایت را وادار کرده تا خانه و کاشانه و مزارع خود را ترک کنند. این دستور، معمولا با یک ضرب‌الاجل چند روزه همراه است و قربانیان، هیچ راهی برای شکایت از این تصمیم و دفاع از حق مالکیت خود ندارند."

در منطقه قبه‌الاسلام مزار شریف شبه‌نظامیان قوم کوشانی، با طالبان برای اجبار ساختن هزاره ها به ترک خانه و کاشانه‌یشان،همکاری می‌کنند.

طالبان می‌گویند این احکام اخراج‌ و تخلیه در واقع اجرای یک رای قضایی صادر شده از داداه است. اما هزاره ها می‌گویند از 5 دهه پیش در اینجا مالک زمین هستند. به‌گفته دیده‌بان حقوق بشر دعوای مالکیت در این مناطق ریشه در جنگ‌های دهه 1990 میان گروه‌های مختلف مجاهدین افغان با یکدیگر و با طالبان دارد.

درعین حال ساکنان منطقه نو میش در ولایت هلمند به دیده‌بان حقوق بشر گفته اند طالبان در آخر ماه سپتامبر حکم اخراج را به 400 خانوار ابلاغ کرد. از آنجا که مهلت داده شده برای تخلیه محل اصلا کافی نبود، بسیاری از قربانیان نتوانستند وسایلشان را جمع‌آوری کنند و بسیاری هم برداشت محصول را نیمه‌کاره رها کردند. 6 مردی که از اجرای حکم خودداری کرده بودند، بازداشت شدند و چهار نفر از آن‌ها همچنان زندانی هستند.

یکی دیگر از ساکنان محلی ‌می‌‌گوید: «در اوایل سال‌های 1990 مقام‌های محلی زمین‌های وسیعی را به قوم و خویشان، نزدیکان و هوادارنشان بخشیدند و با این کار موجب ایجاد تنش‌ میان اقوام و قبایل شدند. شناسایی مالکان زمین‌ها بسته به این بود که کدام [قوماندان/جنگ‌سالار] قدرت را به دست داشته باشد. کسانی که فکر می‌کنند در آن زمان حقشان خورده شده، حالا از طالبان می‌خواهند حامی مطالبه آن‌ها باشند. یکی از «کنشگران» هلمند می‌گوید بازتقسیم زمین‌ها به نفع مقام‌های بالای طالبان انجام می‌شود: "آن‌ها زمین‌خوار و اموال عمومی‌خوار شده اند و اموال و زمین‌ها را به نزدیکانشان می‌بخشند"

دیده‌بان حقوق بشر می‌گوید مهمترین‌ موارد کوچ مردمان در 15 روستا در دایکندی و اورازگان ثبت شده است؛ مناطقی که طالبان دست‌کم 2800 هزاره را از خانه و کاشانه خود در ماه سپتامبر آواره کردند. این خانواده‌ها به مناطق دیگر منتقل شده و بنا‌ها و محصولاتشان را رها کردند. یکی از آوارگان می‌گوید: "پس از به قدرت رسیدن طالبان، نامه‌ای از آن‌ها به دستمان رسید که باید خانه‌هایمان را از آنجا که بر سر مالکیت آن اختلاف است، ترک کنیم. نمایندگانی از ما پیش مقام‌های محلی رفتند و از آن‌ها خواستند در این باره تحقیق کنند. اما پنج نفر از آن‌ها بازداشت شدند." دیده‌بان حقوق بشر در گزارش خود می‌گوید با داده‌های کنونی، نمی‌تواند درباره آزادی یا گرفتار بودن افراد بازداشت شده اظهار نظر کند.

در ادامه می‌گوید: «پس از اخراج، در خروجی‌های روستا ایست‌ و بازرسی‌های طالبان اجازه خروج محصولات برداشت شده را هم به بیجاشدگان نمی‌دادنند.» پس از رسانه‌ای شدن ماجرا، امرای طالبان از کابل دستور توقف این وضعیت را در ولایت دایکندی دادند اما تا زمان تنظیم این گزارش، هیچ‌کس به خانه و زمین خود باز نگشته است.

در موارد مشابه در ولایت قندهار، طالبان در ماه سپتامبر به ساکنان یک مجموعه آپارتمانی متعلق به دولت، سه روز فرصت دادند تا خانه‌هایشان را ترک کنند. حکومت اشرف غنی این خانه‌ها را به کارمندان واگذار کرده بود.

 

غصب زمین

یکی از اهداف اصلی برنامه کوچ اجباری پیروان اهل تشیع (هزارها) توسط طالبان، غصب زمین و دارایی‌های آنها توسط افراد و حامیان طالبان است.

در ولایت غور، افراد نزدیک به طالبان بالای زمین‌های دو روستا ادعای مالکیت را مطرح کرده‌اند، در حالی که ساکنان این دو روستا بیش از 90 سال می‌شود که این زمین‌ها را خریداری کرده‌اند و اسناد مالکیت را نیز در اختیار دارند.

در ولسوالی کجران ولایت دایکندی نیز فردی که با رژیم طالبان رابطه نزدیک دارد، ادعای مالکیت زمین‌های 15 روستا را مطرح کرده است.

در این ولسوالی اکنون ساکنان روستاهای«کورک تورغی»، «شیگاتک»، «بیدک»، «لونده بیدک»، «سنگ شهرک»، «ترنگگ»، «آودره»، «خمیتوت»، «کجکی»، «پسابلو»، «بندسنگ»، «پشت ساغوم»، «پسآب بازمیر»، «سردشت» و «تاریکنو» در معرض کوچ اجباری و از دست دادن زمین‌های شان قرار گرفته‌اند.

فرد نزدیک به گروه طالبان ادعا کرده است که زمین‌های این روستاها در گذشته چراگاه گوسفندان پدرکلانش بوده است و به همین دلیل او مالک این زمین‌ها است.

منابع محلی می‌گویند که دادگاه طالبان بدون تحقیق و بررسی این مسئله، دعوای حقوقی هفت ماهه را به نفع فرد نزدیک به این گروه بنام «حمیدالله» که پدرکلانش در دور اول حاکمیت طالبان از افراد ارشد این گروه بوده، فیصله کرده است.

در ولسوالی خدید ولایت دایکندی نیز یک فرد نزدیک به رژیم طالبان بالای زمین‌های ساکنان روستای «غم قل» ادعای مالکیت کرده و ساکنان این روستا را تهدید به کوچ اجباری کرده است.

 

بازداشت‌ها در کابل

در سال قبل نیروی ویژه استخبارات طالبان محل یک کنفرانس خبری در غرب کابل را محاصره کردند و بعد از پایان آن، چندین تن از پسران و دختران جوان هزاره را بازداشت کردند.

این جوانان در برنامه اعلام موجودیت یک نهاد مدنی زیر نام «جنبش زنان افغانستان برای برابری» اشتراک کرده بودند و هنگام خروج برای ساعت‌ها در محل برگزاری کنفرانس از سوی طالبان تحت نظارت قرار گرفتند.

طالبان هنگام بازرسی بدنی آنها که اکثر شان زنان بودند، از خشونت، توهین و دشنام کار گرفتند و شماری از اشتراک کنندگان زن را لت و کوب کردند.

نیروهای استخبارات طالبان با ضبط تلفن همراه همه اشتراک کنندگان در نهایت ظریفه یعقوبی، از فعالان حقوق زن و سه نفر از اشتراک کنندگان مرد را بازداشت کردند.

یک روز قبل از آن نیز گروه طالبان سه خبرنگار هزاره را که یک برنامه فرهنگی را پوشش خبر می‌دادند، بازداشت کردند و آنها بیش از 24 ساعت در بازداشت طالبان بودند.

این بازداشت‌ها دور جدیدی از فشارها علیه شیعیان هزاره در شهر کابل، پایتخت افغانستان است که از سوی نیروهای استخبارات رژیم طالبان راه اندازی شده است.

 

هبت‌الله آخوندزاده و «تعداد بسیار کم شیعیان»

حدود چند ماه پیش هبت‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان در سخنرانی گفت که در افغانستان اکثریت مطلق [مردم]، به جز تعداد بسیار کم، پیرو مذهب امام ابوحنیفه هستند. آقای آخوندزاده همچنین وقتی درباره تفاوت دیدگاه بین مذاهب اسلامی اشاره کوتاهی کرد، صرفا از مذهب حنفی و شافعی یاد کرد و هیچ اشاره‌ای به مذهب جعفری نکرد.

دهه‌هاست که در افغانستان آمار و سرشماری‌ انجام نشده است و تعداد افراد اقوام و پیروان مذاهب مشخص نیست. اما شیعیان که در بین شماری از اقوام متفاوت این کشور پخش شده‌اند، مدعی هستند که حدود 20درصد الی 25 درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند. در نشست بن در سال 2001 هم که قدرت بین اقوام افغانستان تقسیم شده بود، سهم هزاره‌ها و شیعیان حدود 20 درصد درنظر گرفته شد. اما از دید رهبر طالبان شیعیان جزو «تعداد بسیار اندکی» هستند. مسلما این چیزی نیست که شیعیان با آن موافق باشند.

 

حملات هدفمندانه

یافته‌های رسانه های بین المللی نشان می‌دهد که در در دور دوم حاکمیت طالبان تا اکنون، در نتیجه انفجارها بیش از 500 غیرنظامی «هزاره» کشته و بیش از 900تن دیگر زخمی شده‌اند. هم‌چنین در رویدادهای دیگر نیز ده‌ها تن از «هزاره‌ها» کشته شده‌اند. ادعا می‌شود که برخی از این افراد توسط طالبان کشته شده‌اند.

در ماه نخست حاکمیت طالبان، حملات بر مناطق «هزاره‌‌نشین» کاهش را نشان می‌داد، اما مواردی از کشتار برخی از «هزاره‌ها» از سوی جنگجویان طالبان به نشر رسید.

شهروندان هزاره‌ی افغانستان درخواست درشت دارند: «نسل‌کشی هزاره‌ها به رسمیت شناخته شود». آنان از نهادهای مدافع حقوق ‌بشر می‌خواهند که آنان را در رسیدن به این هدف همکاری کنند.

شماری از بستگان جان‌باختگان حملات بر «هزاره‌ها»، گفته‌اند که هیچ امیدی بر طالبان مبنی بر بازداشت عاملان حمله بر «هزاره‌ها» را ندارند. آنان افزوده‌اند که حملات بر «هزاره‌ها» به هدف شعله‌ورشدن جنگ مذهبی در افغانستان صورت می‌گیرد تا تجربه‌ی جنگ فرقه‌ای در سوریه و عراق در افغانستان شعله‌ور شود.

مسئولیت بخشی از حملات بر «هزاره‌ها» را گروه داعش بر عهده گرفته است، اما حکومت سرپرست طالبان مدعی است که در دوران حاکمیت شان، داعش در افغانستان تضعیف شده و قادر به انجام هیچ حمله‌ی نیست.

این درحال است که روزنامه اطلاعات روز بخشی از حملات بر «هزاره‌ها» در دوران حاکمیت طالبان در افغانستان اشاره نموده، اما شماری از خانواده‌های قربانیان از ترس حملات انتقام‌جویانه نخواستند که هویت‌شان فاش شود.

ماه میزان

(6 میزان)، جعفر حیدری، یکی از ورزشکاران توسط افراد ناشناس به ضرب گلوله در شهر کابل کشته شد. این رویداد در سرک دهم «تایمنی» واقع در حوزه‌ دهم امنیتی رخ داده بود. او هم‌چنین تا سطح کارشناسی ارشد در رشته‌ی حقوق و علوم سیاسی تحصیل کرده بود.

(10 میزان)، جسد فروزان، دختر 11 ساله از ناحیه هجدهم شهر کابل پیدا شد. افراد ناشناس وی را پس از ربودن از ساحه‌ی «تلگراف» در مربوطات حوزه ششم امنیتی شهر کابل، به قتل رساندند.

(16 میزان)، در انفجار در مسجد «سیدآباد» منطقه‌ی «خان‌آباد» قندوز، بیش از 50 نمازگذار کشته و بیش از 100 تن دیگر زخمی شدند. داعش مسئولیت این انفجار را بر عهده گرفت و گفت که بر مسجد مرکزی شیعیان «هزاره» در قندوز حمله کرده است.

(23 میزان)، دو تن از جنگجویان گروه داعش نگهبانان مسجد شیعیان در قندهار را کشتند و خودشان را در داخل صحن مسجد انفجار دادند. در این حمله بیش از 40 نمازگذار کشته و ده‌ها تن زخمی شدند.

ماه قوس

(20 قوس)، شیخ محمداسماعیل، از عالمان اهل تشیع در شهر فراه توسط افراد مسلح ناشناس در این شهر کشته شد. مهاجمان در «کوچه‌ی بانک زراعتی» شهر فراه به روی این عالم دین تیراندازی کردند و سپس فرار نمودند.

(4 عقرب)، اجساد پنج نفر با صورت‌های کبود در ولسوالی «قره‌باغ» ولایت غزنی پیدا شد. گفته می‌شود که اجساد این افراد از یک ساحه‌ی مرزی میان مناطق پشتون‌نشین و هزاره‌نشین در قره‌باغ یافت شده است.

(28 قوس)، جسد خون‌آلود یک مرد از منطقه‌ی «قادی» ولسوالی جاغوری ولایت غزنی کشف شد. این مرد میان‌سال بود و در سر و صورت او آسیب مشاهده می‌شد. در تصاویری که از این مرد در اختیار رسانه ها قرار گرفته، نشان می‌دهد که صورت وی خونین است.

ماه جدی

(23 جدی)، نیروهای طالبان در منطقه‌ی «دشت ‌برچی» کابل، زینب‌ عبداللهی را در یک ایست بازرسی کُشتند. این رویداد در ساحه‌ گولایی رخ داد. فاطمه به اطلاعات روز گفت که او با خواهر و دامادش هنگام برگشت از مراسم عروسی در ساحه گولایی با ایست بازرسی طالبان مواجه شده‌ و بعد از بررسی به دستور آنان از ایست رد شدند؛ اما نیروهای طالبان پس از فاصله‌ی چند متری موتر آن‌ها را به رگبار بستند. او گفت در این گلوله‌باری دو گلوله به قلب خواهرش اصابت کرد و جان سپرد.

(26 جدی)، لطیفه، دانش‌آموخته‌ی قابلگی پس از سپری کردن دو ماه در شفاخانه ایمرجنسی کابل جان‌ باخت. او در انفجاری در مربوطات ناحیه سیزدهم شهر کابل دچار سوختگی شدید شده بود و پاهای خود را از دست داده بود. بستگان وی به روزنامه مذکور گفته‌اند که قادر به درمانش به خارج از کشور نبوده‌اند. لطیفه 23 سال سن داشت و قرار بود روز انفجار در یکی از دانشگاه‌های خصوصی برای ادامه‌ی تحصیل نام‌نویسی کند. او به تازگی در یکی از شفاخانه‌های خصوصی صاحب شغل نیز شده بود.

(27 جدی)، به اثر شلیک نیروهای طالبان در شهرک جبرئیل هرات، دو غیرنظامی کشته شدند. داکتر جلالی در داخل داروخانه‌اش به اثر شلیک اشتباهیِ نیروهای طالبان جان باخت. منابع مردمی به روزنامه مذکور گفته‌اند که طالبان عامل کشتن داکتر جلالی را زندانی نکرده‎‌اند. در همین حال، مقام‌های محلی طالبان در هرات حاضر به مصاحبه نشدند.

ماه دلو

(2 دلو)، انفجار ماین بر موتر نوع «فلانکوچ» در محله‌ی «حاجی عباس» ناحیه دوازدهم شهر هرات رخ داد. براساس گزارش مسئولان صحی هرات، در این انفجار دست‌کم شش تن کشته و بیش از 10 نفر زخمی شدند. در میان کشته‌شدگان زنان نیز شامل بودند.

(14 دلو)، جسد یک مرد جوان به‌نام «قربان فرزند سلیمان» باشنده «پیشوک» مرکز دایکندی از داخل یک کاریز پیدا شد. علت مرگ این مرد مشخص نیست.

ماه حوت

(1 حوت)، نادرشاه، یکی از ساکنان ولسوالی مالستان غزنی در ارزگان خاص از سوی افراد ناشناس به قتل رسید. منابع مردمی گفتند که نادرشاه قصاب بوده که جهت خریداری مواشی به ولسوالی خاص ارزگان می‌رود و کشته می‌شود.

(6 حوت)، عزیز‌الله وفا، ماستر ادبیات فارسی در ناحیه هجدهم کابل کشته شد. انگیزه‌ی قتل‌اش مشخص نشده است.

(15 حوت)، جسد یک دختر جوان از میان زباله‌ها در غرب کابل یافت شد. منابع مردمی گفتند که جسد این دختر از کوچه‌ی «مکتب خصوصی تکامل» با دستان بسته پیدا شده است. هویت این دختر نامشخص است، اما برخی از فعالان حقوق زن مدعی شده‌اند که بر این دختر نخست «تجاوز جنسی» صورت گرفته و پس از آن کشته شده است. خالد زدران، سخن‌گوی فرماندهی امنیه طالبان در کابل گفت که جسد یک دختر به‌نام «آمنه» در مربوطات حوزه 18 کشف شده است.

(16 حوت)، عارف مرادی، شام‌گاه در مسیر روستای «تبر» ولسوالی سانچارک ولایت سرپل از سوی افراد ناشناس تیرباران شد. حبیب‌الرحمان برادرش به روزنامه اطلاعات روز می‌گوید که او صراف بوده است و افراد مسلح وی را از موتر شخصی‌اش پایین و تیرباران کرده‌اند.

(16 حوت)، دو نفر در روستای «شغزک» ولسوالی پسابند ولایت غور در بستر خواب کشته شدند. افراد کشته‌شده شامل یک مرد و نواسه‌ی جوانش هستند.

(24 حوت)، اجساد دو مرد از ولسوالی‌های سنگتخت‌وبندر و کیتی ولایت دایکندی یافت شد که هویت یکی از آنان قابل شناسایی نبود. هویت یکی از این افراد شناسایی شد و او باشنده‌ی روستای سرقل شیخ‏علی ولسوالی سنگتخت‌وبندر دایکندی بود. او یک ماه پیش مفقود شده بود. باشندگان محل گفتند که جسد این فرد را مردم چند روز پیش از زیر برف‌کوچ پیدا کرده‌اند.

ماه حمل

(6 حمل)، جسد عبدالرحمان 22 ساله در روستای فولادی در مرکز ولایت بامیان کشف شد.

(6 حمل)، ناظر، در ولسوالی اشترلی ولایت دایکندی، توسط افراد ناشناس به قتل رسید. او در ساحه‌ی «دهن‌ ‏قُل» ولسوالی اشترلی، حین برگشت از مرکز این ولسوالی به قتل رسیده است.

(6 حمل)، جسد یک دختر جوان از مربوطات ناحیه ششم کابل پیدا شد که به گونه‌ی مرموز به قتل رسیده بود. خالد زدران، سخن‌گوی فرماندهی امنیه‌ی طالبان در کابل گفت که این جسد از شهرک امید سبز پیدا شده است.

(9 حمل)، یک زن به‌گونه‌ی مرموز در شهرک جاغوری‌های منطقه‌ی «دشت برچی» شهر کابل کشته شد. افراد ناشناس این زن را در خانه‌اش خفه کرده بودند‌.

(9 حمل)، افراد مسلح، هادی 23 ساله را در ولسوالی روستای «سیاه‌چوب» ولسوالی «سنگ‌تخت‌وبندر» ولایت دایکندی به قتل رسانده‌اند. او با ضرب گلوله کشته شده است و هیچ ارتباطی با حکومت سابق نداشته است.

(11 حمل)، حسن قانونی، کارمند صحی و نظامی حکومت پیشین به گونه‌ی مرموز در هرات کشته شد. بستگان وی می‌گویند که جسد سوخته‌ی آقای قانونی از ساحه‌ی «ریگ‌‍ریشن» ولسوالی انجیل هرات کشف شده است. حسن قانونی سابقه‌ی فعالیت در چوکات نیروهای پولیس را داشته و دانش‌آموخته‌ی رشته داروشناسی نیز بوده است.

(12 حمل)، انفجار در یک میدان بازی در شهرک جبرئیل هرات رخ داد. مسئولان صحی هرات گفتند که دست‌کم اجساد پنج تن به شفاخانه حوزوی این ولایت منتقل شده است. در این انفجار بیش از 20 تن زخمی شدند. این انفجار در گذر توحید 19 در میان تجمع مردم برای بازی محلی «سنگ‌گیرک» رخ داد و نوعیت آن به‌گفته‌ی مردم محل، ماین جاسازی‌شده بوده است.

(12 حمل)، گروه طالبان، یک قابله‌ی جوان به‌نام نفیسه را در بلخ شکنجه و سپس تیرباران کردند. محمد محقق، رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان گفت که طالبان این قابله‌ی جوان را در شهر مزار شریف، مرکز ولایت بلخ پس از شکنجه و قطع پاهایش، با شلیک 12 فیر مرمی به قتل رسانده‌اند. به‌گفته‌ی محقق، نیروهای طالبان این قابله‌ی جوان را به‌طور «وحشیانه» شکنجه کرده و شلاق زده‌اند. او افزوده است که طالبان در نخست پاهای این قابله را قطع و گوشت بدنش را با برچه‌ی تفنگ «تکه تکه» کرده و سپس با شلیک 12 فیر مرمی به قتل رسانده‌اند.

(30 حمل)، دو انفجار در دروازه‌ ورودی مکتب «عبدالرحیم شهید» و یک انفجار در برابر آموزشگاه «ممتاز» در غرب کابل صورت گرفت. آمار کشته و زخمی‌های این انفجارها ضد و نقیض است. منابع مردمی به رسانه ها گفتند که دست‌کم 20 دانش‌آموز کشته و بیش از 20 تن دیگر زخمی شده‌اند، اما طالبان تنها گفتند که در این انفجارها دست‌کم شش نفر کشته و بیش از 11 تن زخمی شده‌اند. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل (یونیسف) حمله به مکتب «عبدالرحیم شهید» و آموزشگاه «ممتاز» و حمله به کودکان را نقض شدید حقوق‌ بشر دانسته است. کاترین راسل، مدیر اجرایی یونیسف در بیانیه‌ای گفته است که از «حملات وحشیانه‌ای» که در غرب کابل، کودکان مکتب را هدف قرار داده، وحشت‌زده شده است. او با خانواده‌های قربانیان غم‌شریکی کرده است.

ماه ثور

(1 ثور)، حمله‌ی مرگبار بر مسجد «سه‌دکان» -یکی از قدیمی‌ترین مساجد شیعیان در شهر مزار شریف- رخ داد. منابع به روزنامه مذکور تأیید کردند که در این انفجار دست‌کم 37 تن کشته و بیش از 60 نفر زخمی شده‌اند. طالبان اما مانع نشر دقیق شمار کشته‌ها و زخمیان این انفجار شدند.

(3 ثور)، ادعا می‌شود که کاظم رضایی 50 ساله ساکن اصلی ولسوالی «میرامور» ولایت دایکندی پس از شکنجه در زندان طالبان، جان باخته است. اسحاق رضایی، برادر کاظم به روزنامه اطلاعات روز گفت که برادرش در زمستان از مرز نیمروز رد مرز شده بود و قصد داشت به ولایت دایکندی برود و بهار دوباره به ایران مهاجرت کند. اما به گفته‌ی اسحاق، طالبان در هرات کاظم را به ‌اتهام کارمند حکومت پیشین بازداشت و زندانی می‌کند. او افزود که کاظم چهار ماه و پنج روز در زندان طالبان در هرات بوده و خانواده‌اش در این مدت از سرنوشت‌ او خبر نبوده است. او مدعی است که طالبان برادرش را در منطقه‌ی «دروازه ملک» شهر هرات رها می‌کنند و وی پس از سپری کردن سه روز در شفاخانه حوزوی هرات، به‌دلیل شدت جراحت و شکنجه جان می‌دهد.

(6 ثور)، افراد مسلح در منطقه‌ی «کوتل ریگ»، در مسیر شاهراه مزار شریف-دره صوف، شش کارگر "هزاره" را تیرباران کردند. در این رویداد، پنج تن کشته شدند و تنها یک مسافر هزاره جان سالم بدر برد.

(8 ثور)، دو انفجار پی‌هم در مربوطات ناحیه‌های سوم و دهم شهر مزار شریف، مرکز ولایت بلخ بر دو عراده موتر مسافربری رخ داد. در این انفجارها‌ دست‌کم نُه تن کشته و 13 تن زخمی شدند. گروه داعش مسئولیت این انفجارها بر مناطق هزاره‌نشین شهر مزار شریف را بر عهده گرفت.

(10 ثور)، به اثر انفجار ماین مقناطیسی بر موتر مسافربری نوع «کاستر» در غرب کابل، دست‌کم سه زن کشته و دو تن دیگر زخمی شدند.

(14 ثور)، جسد یک مرد از کوه‌های روستای «میش»، مرکز ولایت دایکندی کشف شد. دلیل مرگ و یا انگیزه‌ی قتل این مرد مشخص نیست.

(22 ثور)، یک زن در مرکز ولسوالی جاغوری از سوی افراد مسلح ناشناس کشته و دخترش زخمی شد. این رویداد در روستای «کته‌سنگ‌ خارکُش» سنگ‌ماشه، مرکز جاغوری رخ داد.

(22 ثور)، یک دختر 20 ساله در روستای «دهن‌غارک» ولسوالی سنگ‌تخت‌وبندر ولایت دایکندی با شلیک گلوله کشته شد.

(24 ثور)، احمد فرزند میرزا از سوی کوچی‌ها در منطقه‌ سرچشمه‌ی «سیاه‌خاک» ولسوالی بهسود میدان وردک کشته شد. بستگان وی به روزنامه اطلاعات روز گفتند که افراد کوچی‌ها به زمین‌های تحت کشت‌شان هجوم آوردند و احمد را با ضرب گلوله کشتند.

ماه جوزا

(4 جوزا)، سه انفجار پی‌هم، موترهای مسافربری در شهر مزار شریف را هدف قرار داد. طالبان کشته‌شدن دست‌کم نُه تن و زخمی‌شدن 15 تن را تأیید کردند. این انفجارها در نواحی پنجم و دهم شهر مزار شریف درحالی رخ داد که سرنشنیان این موترها شهروندان «هزاره» بودند

میزان

(8میزان) صبح روز جمعه مرکز آموزشی کاج در غرب کابل هدف حمله‌ی مهاجم انتحاری قرار گرفت. براساس آخرین آمار، شمار تلفات این حمله به 60 کشته و 138 زخمی رسیده است.

این انفجار در منطقه هزاره نشین کابل و در یک کورس آماده‌گی کانکور دقیقاً زمانی رخ داد که تعداد زیادی از دختران و پسران نوجوان برای سپری کردن امتحان آزمایشی کانکور به این مکان رفته بودند. گفته می شود دو انتحار کنند نخست نگهبان کورس را با ضرب گلوله کشتند، بعد وارد صنف درسی شدند در حالی که یکی آنها دانش‌آموزان را به رگبار بسته بود، دیگرش جلیقۀ حاوی مواد انفجاری خود را در نزدیکی محلی که دختران دانش‌آموز نشسته بودند، منفجر ساخت. بیشترین شهدای این حادثه دختران نوجوان هستند.  

 

حسن فهیمی، یکی از شهروندان افغانستان در فیسیبوک نوشته است که «این کار به معنای تحمیل مذهب حنفی طالبانی بر شیعیان است که کار ناممکن و محال است.»

او افزوده که اگر کسی ماه شوال را ببیند و به یقین برسد که ماه نو شده است، حتما عید می کند و نیاز به دستور طالبان ندارد، اما اگر مردم به یقین نرسند «با نوک تفنگ و زور طالبان» نه افطار می کنند و نه عید می گیرند.

 

لطیف عرفانی، یک شهروند دیگر افغانستان نوشته است که «پیروان مذاهب در اجرای اعمال و فریضه ها باید آزاد باشند. تحمیل عقیده خود بر دیگران و یا خود را حق به جانب دانستن نشانه جهل و دگم اندیشی است.»

 

شماری دیگر از شهروندان افغانستان نوشته اند که اگر دادگاه عالی طالبان «مستقل» بود و «مستقلانه» عمل می کرد، مردم از دستورات این دیدگاه پیروی می کردند، اما وقتی که این دادگاه مستقل نیست و خود از «عربستان و پاکستان» دستور می گیرد، مردم نیز به دستورات آن توجهی نخواهند کرد و هرکس مطابق عقیده و باور خود، عمل خواهد کرد.

 

همزمان "کانون وکلای بین المللی " به تازه‌گی گزارشی را نشر کرده که در آن نمونه‌های زیادی از کشتار هزاره‌ها در افغانستان روایت شده است.

در این گزارش حکومت طالبان و گروه داعش به نسل کشی هزاره ها متهم شده است. مقام‌های حکومت طالبان تاکنون در این باره به پرسش‌های رادیو آزدی پاسخ نداده اند.

این گزارش که 83صفحه دارد به‌گونۀ رسمی از سوی پارلمان بریتانیا تایید نشده اما به درخواست اعضای آن در مورد وضعیت هزاره‌ها تهیه گردیده است.

در گزارش این نهاد از پیشینه تهدید و نسل کشی هزاره ها در افغانستان یاد شده اما بر آن‌چه نسل کشی هزاره‌ها پس از حاکمیت دوباره طالبان در افغانستان در ماه اگست 2021 خوانده شده تاکید گردیده است.

در این گزارش آمده است هزاره‌ها در افغانستان و پاکستان به دلیل قومی، نژادی و مذهبی از سوی طالبان، داعش و دیگر گروه‌های تندرو کشته می‌شوند.

"کانون وکلای بین المللی " در این گزارش به نقل از منابع اش نوشته که"با کوچ اجباری، شرایط آسیب پذیری ایجاد می شود که در آن پیشتر جامعه هزاره در درازمدت رشد و شکوفایی نخواهد داشت."

در این گزارش همچنان بازداشت، شکنجه و تجاوز جنسی و خشونت زنان و دختران معترض و یا آنانی که تلاش برای بیرون شدن از افغانستان دارند نگران کننده خوانده شده.

به نقل از یک منع این گزارش نوشته شده که بر بنیاد یکی از گزارش ها، هشت زن از زنانی که گزارش دادند که در حین بازداشت توسط طالبان مورد تجاوز قرار گرفته اند، توسط خانواده هایشان به دلایل ناموسی کشته شدند. طالبان در این باره تاکنون چیزی نگفته اند.

مجمع آسیایی برای حقوق بشر و توسعه FORUM-ASIA در گزارشی گفت که جامعه شیعیان افغانستان که اعضای آن عمدتا هزاره‌اند، در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، با تبعیض نظام‌مند، حمله‌های هدفمند، خطر به حاشیه رانده شدن، آزار و اذیت و اعمال محدودیت‌های شدید مواجه‌اند.

این نهاد حقوق‌بشری خواستار اقدام فوری و هماهنگ بین‌المللی برای محافظت از جامعه شیعه و هزاره‌های افغانستان شد. این نهاد حقوق‌بشری تاکید کرد که طالبان آزادی مذهب و عقیده شیعیان و هزاره‌ها را ممنوع کرده‌اند و علاوه بر این، این گروه مسئول کوچ‌های اجباری و ناپدید شدن هزاره‌های شیعه، محرومیت آن‌ها از دریافت کمک‌های بشردوستانه و همچنین دستگیری‌های خودسرانه این قوم در افغانستان‌اند.

در گزارش مجمع آسیایی برای حقوق‌بشر و توسعه، به محدودیت‌های اخیر طالبان برای برگزاری مراسم مذهبی ماه محرم اشاره شده و تاکید شده است که هر روز آزادی‌های مذهبی شیعیان در افغانستان محدود می‌شود.

در گزارش نهاد مجمع آسیایی برای حقوق‌بشر و توسعه آمده است که هزاره‌های شیعه در افغانستان به‌عنوان یک اقلیت مذهبی - که به طور تاریخی از طرف دولت افغانستان، گروه‌های تروریستی مانند طالبان، داعش و دیگر بازیگران غیردولتی تحت آزار و اذیت قرار گرفته‌اند، در حال حاضر، در معرض خطر جدی «نسل‌کشی تدریجی»اند.

بر اساس گزارش این نهاد، از زمان تسلط طالبان در سال 2021، دست‌کم 700 غیرنظامی هزاره در 13 حمله هدفمند وابسته به دولت اسلامی داعش کشته یا زخمی شدند.

به گفته این نهاد حقوق بشری، طالبان تمامی سازوکارهای قانونی برای حمایت از حقوق بشر و حاکمیت قانون در افغانستان را لغو کرده‌اند و همچنین مقررات قانونی و مناسبت‌های ملی اختصاص‌داده‌شده به هزاره‌های شیعه از جمله عاشورا را از تقویم رسمی حذف کردند.

نهاد مجمع آسیایی برای حقوق بشر و توسعه، محدودیت‌های اعمال‌شده از طرف طالبان بر شیعیان را برشمرده و تاکید کرده است که در دو سال گذشته طالبان دست‌کم در چهار مورد تلاش کرده‌اند که علیه مذهب شیعه محدودیت‌هایی وضع کنند.

 

درهمین حال سازمان عفو بین الملل از حکومت طالبان می‌خواهد هرچه زودتر اقدامات خود در مورد حفاظت از اهل تشیع و هزاره‌ها را افزایش دهد.

این سازمان در بیاینه‌ای آخر خود" حملات سیستماتیک" در برابر مردم شیعه و هزاره را جنایت بشری خوانده است.

در بیانیه عفو بین الملل و گزارش سازمان ملل اما آمار کشته شده‌گان و زخمیان به‌گونه جداگانه ذکر نشده است.
در این بیانیه همچنان آمده که پس از تسلط طالبان، اقلیت‌ها هیچ نمایندگی مؤثری در ساختار امنیتی یا حکومتی طالبان ندارند.
عفو بین‌الملل پیش از این نیز کشتار هدفمند هزاره ‌ها پس از تسلط طالبان بر افغانستان در سال 2021 را مستند کرده بود.

 

همچنان  گزارش تحقیقی تازه در پارلمان بریتانیا در مورد وضعیت اسفبار اقلیت هزاره در افغانستان منتشر شده است که می‌گوید که «در ماه‌های اخیر، شاهد خطر جدی و فزاینده نسل کشی علیه هزاره‌ها بوده‌ایم.»

 گروهی از نمایندگان چند حزبی از هر دو مجلس عوام و اعیان و کارشناسان گزارش تحقیقی خود را در مورد وضعیت هزاره‌های افغانستان روز شنبه سوم سپتامبر منتشر کردند. گزارش با تمرکز بر وضعیت هزاره‌ها در افغانستان از سال 2021 تا کنون نشان می‌دهد که «هزاره‌ها در افغانستان به عنوان یک اقلیت مذهبی و قومی در معرض خطر جدی نسل‌کشی توسط طالبان و شاخه خراسان گروه دولت اسلامی قرار دارند.»

تهیه کنندگان این گزارش می‌گویند یافته‌‎های آنها در راستای کنوانسیون نسل‌کشی سازمان ملل متحد در مورد پیشگیری و مجازات جنایت نسل‌کشی، دولت‌ها را متعهد به حفاظت از هزاره‌ها برای جلوگیری از نسل‌کشی احتمالی آنها می‌سازد.

در گزارش آمده که هنگامی که طالبان در سال 2021 کنترل افغانستان را به دست گرفت، به طور قابل توجهی بر وضعیت هزاره‌ها تأثیر گذاشت و حرکت و تحول 20 ساله آنها از حاشیه‌نشینی و تبعیض به سوی پیشرفت را «معکوس» کرد.

بنا به ارزیابی این تحقیق، بازگشت طالبان به قدرت «اعمال خشونت آمیز وحشیانه علیه هزاره‌ها در سراسر افغانستان و بازگشت وحشت» برای این اقلیت بوده است.

 

پیشنه نسل کشی هزاره ها/اهل تشیع در افغانستان

روند کشتار هزاره‌ها در طول دوران پس از عبدالرحمن خان تا زمان کنونی که نزدیک به دو قرن را در برمی‌گیرد، با شدت و ضعف همچنان ادامه دارد. به همین خاطر و به دلیل شدت گرفتن حملات هدفمند علیه آنان نگرانی اساسی که فعلا برای هزاره‌ها به یک مساله اصلی بدل شده و آنان را وا داشته تا در بیشتر از 108 شهر جهان به خیابان‌ها بیایند مساله بقای این قوم است.

 

اولین پاکسازی قومی گسترده در قرن نوزدهم در افغانستان و در تحت حاکمیت عبدالرحمن خان زمانی رخ داد که علیرغم بیعت سران و بزرگان طوایف هزاره نیروهای امیر به قصد شعله‌ور کردن جنگ علیه آنان دست به اقدامات تحریک آمیز نظیر ربودن زنان کشتن دهقانان و آتش زدن خانه‌های آنان زد و همین امر باعث شد تا هسته‌های مقاومت در برابر قشون امیر عبدالرحمن درهزاره‌جات تشکیل شود.

به گفته توماس بار فیلد استاد انسان شناسی دردانشگاه بوستون آمریکا امیرعبدالرحمن خان در همین زمان (1890) فرمان کشتن تمام هزاره‌ها در مرکز افغانستان را صادر کرد. مقاومت هزاره ها در برابر قشون مجهز امیر سه سال به طول انجامید و حدود 60 درصد از کل جمعیت - یکی از بزرگترین گروه‌های قومی افغانستان (هزاره‌ها) در خلال سال‌های 1893-1890 کشته شدند.

بخشی از آنان از وطن‌شان اخراج شدند و شماری به بردگی گرفته شدند و در بازارها به فروش رسیدند. زمین‌های حاصل خیز و دارایی‌های آنان در مناطقی چون دایچوپان در ولایت زابل و قندهار دهرواد دایه و اجرستان در ارزگان و... به اقوام پشتون درانی و غلجایی واگذار گردید. بخش بزرگی از هزاره‌های ساکن در خراسان ایران و کویته پاکستان از زمره هزاره‌هایی‌اند که از جور ستم امیر عبدالرحمن خان به ایران و هند بریتانیایی فرار کردند و فعلا شهروندان این دو کشور می‌باشند و جمعیت قابل ملاحظه‌ای از هزاره‌ها را در خارج از افغانستان تشکیل می‌دهند.

هزاره‌ها در این دوره سراسر اختناق (1893-1960) با استبداد شدید سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و محرومیت از تمام حقوق اولیه‌شان مواجه بودند. به دلیل همین شرایط ناعادلانه بود که عبدالخالق هزاره٬ دانشجوی لیسه استقلال، در روز توزیع اسناد تحصیلی؛ نادر خان، پادشاه وقت را که در انسداد فضای سیاسی و اعاده استبداد سنگ تمام گذاشته بود٬ با آتش گلوله٬ از پای در آورد و مصداق ضرب المثل معروفی شد که ”هرکه به تنگ آمد به جنگ آمد“.

به دنبال سقوط جمهوریت داود خان (1978) و مداخله شوری که منجر به استقرار حاکمیت حزب دموکراتیک خلق شد٬ هزاره‌ها جایگاه بهتری پیدا کردند. قانون اساسی این دوره برابری حقوقی شهروندان را به رسمیت شناخت. آقای سلطان علی کشتمند و عبدالکریم میثاق دو تن از سیاستمداران سرشناس هزاره به ترتیب صدر اعظم افغانستان و وزیر مالیه و شهردار کابل برگزیده شدند و افزون بر آن٬ هزاره‌ها تا سطوح بالا در قوای مسلح و نهادهای نظامی پذیرفته شدند . هر چند در این دوره (1358 ه ش) نیز تعداد بزرگی از هزاره‌های منطقه چنداول کابل به دلیل اعتراض به تجاوز شوروی به صورت بی‌رحمانه‌ای مورد کشتار جمعی قرار گرفتند و برابر آمارهای موجود٬ نزدیک به 3000 نفر از آنان از سوی حکومت کمونیستی خلق در یک روز به رگبار گلوله بسته شدند.

کشتار هزاره‌ها پس از تسلط طالبان بر افغانستان در سال 1376 الی ختم دوره اول حکومت شان بصورت گسترده ادامه داشت. این گروه در جنگی که به قصد تصرف شهر مزار شریف در سال 1377 به راه انداخت از سوی رهبرشان اجازه داشتند تا سه روز پس از تصرف شهر به هر جنبنده ای که در مناطق هزاره نشین دیده میشود شلیک نموده و به قتل برسانند. این قتل عام که تا سه روز ادامه یافت بین 2000 تا 10000 نفر کشته درپی داشت که اکثریت قربانیان آن را مردم هزاره تشکیل می دادند. در فردای واقعه وحشتناک سقوط شهر مزار بدست طالبان ملاعبدالمنان نیازی از طریق رسانه‌های داخلی و خارجی اعلام کرد هزاره سه راه بیشتر ندارند: ترک وطن کشته شدن و یا تغییر مذهب.

 

طالبان در ادامه سیاست کشتار و ارعاب مردم هزاره در زمستان سال 2000 به قریه‌های ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان یورش برده و بین 400 تا 600 نفر از ساکنان غیرنظامی آن را به طرز بسیار فجیعی به قتل رساندند. شدت این جنایت به حدی بود که رسانه‌های بین‌المللی مانند بی‌بی‌سی و سازمان عفو بین‌الملل در گزارش‌های جداگانه کشتار یکاولنگ را وحشتناک توصیف نمودند. در فرازی از گزارش سازمان عفو بین‌الملل که چندی پس از واقعه یکاولنگ انشتار یافت٬ آمده است:«در یک رخداد٬ 73 نفر از زنان و کودکان بی‌دفاع هزاره که در یکی از مساجد یکاولنگ پناه برده بودند٬ با شلیک مستقیم گلوله طالبان کشته شدند.»

در همین سال‌ها٬ طالبان صدها نفر از مسافران هزاره را که در شاهراه کابل هرات در تردد بودند٬ ٬ در محلی بنام کندی پشت٬ منطقه‌ای در ولایت زابل از موترهای مسافربری و شخصی‌شان پیاده می‌کردند و با خود می‌بردند و وانمود می‌کردند که آنان گم شده‌اند. چند سال پس از سقوط طالبان٬ گور دسته جمعی آنان در نزدیکی همان منطقه در دوران حکومت حامد کرزی پیدا شد و به مردم مناطق همجوار آن در جاغوری و دیگر ولسوالی‌های هزاره‌نشین اعلام شد تا برای شناسایی اجساد قربانیان به محل حادثه بروند.

ضمناً در طول بیست سال جمهوریت نیز حملات طالبان علیه هزاره ها ادامه داشت که چند موارد ان بشرح ذیل میباشد:

حمله بر جنبش روشنایی، 2 اسد 1395 با 80 جان باخته،

حمله بر مسجد باقرالعلوم، 1 قوس 1395 با 32 جان باخته،

حمله بر مسجد الزهرا، 25 جوزاری 1396 با 4 جان باخته،

حمله بر مسجد امام زمان قلعه نجارها، 3 سنبله 1396 با 28 جان باخته،

حمله بر مسجد امام زمان دشت برچی، 28 میزان 1396 با 56 جان باخته،

حمله بر مرکز فرهنگی-اجتماعی تبیان در دشت برچی، 7 جدی 1396 با 52 جان باخته،

حمله بر زائران زیارتگاه کارته سخی در غرب کابل، 1 حمل 1397 با 31 جان باخته،

حمله بر مرکز توزیع تذکره در دشت برچی، 2 ثور 1397 با 69 جان باخته،

حمله بر آموزشگاه موعود در دشت برچی، 24 اسد 1397 با 48 جان باخته،

حمله بر کلپ ورزشی میوند در دشت برچی، 14 سنبله 1397 با بیش از 20 جان باخته،

حمله بر مراسم نوروز در کارته سخی غرب کابل، 1 حمل 1398، با 6 جان باخته،

حمله بر زایشگاه 100 بستر دشت برچی، 23 ثور 1399، با 24 جان باخته،

حمله بر آموزشگاه کوثر دانش در دشت برچی، 3 عقرب 1399 با 24 جان باخته،

حمله بر مکتب سید الشهداء در دشت برچی، 18 ثور 1400 با 85 جان باخته.

 

 

خلاصه کلام اساسى‏ترین و مهم‏ترین تبعیض‏هاى رسمى بر ضد اهل تشیع (قوم هزاره) به چهار دسته کلى زیر تقسیم مى‏شوند:

 

تبعیض مذهبى؛

تبعیض فرهنگى؛

تبعیض قانونى؛

تبعیض اقتصادى.

از آثار خاص این تبعیض‏ها، ضایع شدن حقوق فردى و اجتماعى شیعیان است.

 

تبعیض مذهبى

شیعیان در نظام حاکم بر افغانستان، آشکارا و به طور رسمى و قانونى در معرض تبعیض دینى قرار گرفته‏اند. متأسفانه تعداد از علماى بلندپایه رژیم طالبان، تحت تأثیر فشارهاى متعدد، حکم به کفر و ارتداد شیعیان مى‏دهند و کشتن آنان را از لحاظ فقهى غیرمشروع نمى‏دانند.

 

تبعیض فرهنگى

به شیعیان از نظر فرهنگى نیز ستم شده است. در حاکمیت طالبان، چاپ و نشر کتب درباره فرهنگ اهل بیت: و تشیع ممنوع و مورد تعقیب قانونى قرار مى‏گیرد؛ همچنین نوار مذهبى، فیلم، سى‏دى و سرودهاى مربوط به تشیع، مجازات فراوان دارد؛ زیرا محو فرهنگ شیعى از آرزوهاى دیرینه وهابیت به شمار مى‏رود.

ممنوعیت انتشار کتاب فرهنگ و تاریخ تشیع و تغییر نام مناطقى که معرف فرهنگ شیعى هستند، ، محکوم کردن و ردّ مکتب تشیع در کتب درسى، حتى در مناطق شیعه نشین، کفرآمیز و شرک‏آمیز خواندن عقاید غیرخودی، مرتد خواندن عقاید شیعیان و صدها مورد از این قبیل، حکایت از حقیقت تلخ تبعیض فرهنگى دارند.

 

تبعیض قانونى

اگرچه یکى از دلایل تبعیض بر ضد شیعیان، وجود افراد مذهبى افراطى سلفیت و تأثیرگذار، و تحریک آنان بر ضد تشیع است؛ اما دولتمردان نیز به نوبه خود با تصویب قوانین تبعیض گرایانه، شیعیان را در معرض تبعیض شدید قرار داده‏اند.

 

محرومیت از تمام مشاغل حکومتى، ممنوعیت ورود پیروان مکتب اهل بیت: به اکثر دانشگاه‏ها و مؤسسات تحقیقاتى، اجازه نداشتن براى اداى شهادت و گواهى در محاکم قضایى، نابرابرى جایگاه شیعه با اهل سنت در دادگاه‏ها، استخدام نشدن قاضى شیعه در محاکم قضایى و موارد فراوان دیگر، حکایت از تبعیض شدید قانونى علیه شیعیان دارد.

 

تبعیض اقتصادى

با مقایسه مناطق (ولایات) شیعه نیشین با مناطق دیگر تبعیض و تفاوت فاحش در رفاه عمومى و عمران و آبادانى مناطق را هویدا مى‏سازد. وجود رفاه شخصى و اجتماعى به دلیل ثروت فراوان نفت، که از مشخصه‏هاى بارز مردم افغانستان است که مناطق شیعه‏نشین از آن محروم‏اند.

 

اخراج شیعیان از کار و مشاغل خویش، جلوگیرى از ارتقاى شغلى، ممنوعیت تجارت عمده و گسترده براى شیعیان، ممنوعیت زنان شیعه از مشاغل دولتى و… از موارد خاص و بارز تبعیض اقتصادى است. اعمال تبعیض‏هاى چهارگانه فوق الذکر شیعه را به نهایت محدودیت و مظلومیت کشانده است.

 

 

نسل‌کشی در اسناد بین‌المللی

اصطلاح نسل‌کشی یا ژنوساید برای نخستین‌بار در 1944 از سوی رافائل لمکین یک حقوق‌دان پولندی، برای تبیین اقدامات آلمان نازی علیه یهودیان به کار برده شد و در اثر تلاش‌های وی کنوانسیون منع و مجازات نسل‌کشی در دسمبر 1948 از سوی مجمع عمومی ملل متحد تصویب و در ماده دوم آن تعریف ذیل از نسل‌کشی ارائه گردیده:‌در قرارداد فعلی مفهوم‌ کلمه‌ «ژنوساید» یکی‌ از اعمال‌ مشروحه‌ ذیل‌ است‌ که‌ به‌ نیت‌ نابودی‌ تمام‌ یا گروه‌ ملی‌ و قومی‌ و نژادی‌ و یا مذهبی‌ ارتکاب‌ گردد. از این قرار:

1. قتل‌ اعضای یک‌ گروه‌.

2. وارد کردن صدمه‌ شدید نسبت‌ به‌ سلامت‌ جسمی‌ و یا روحی‌ افراد یک‌ گروه‌.

3. قراردادن‌ عمدی‌ گروه‌ در معرض‌ وضعیات‌ زندگانی‌ نامناسبی‌ که‌ منتهی‌ به‌زوال‌ قوای‌ جسمی‌ کلی‌ یا جزئی‌ آن‌ بشود.

4. اقداماتی که‌ به‌ منظور جلوگیری‌ از توالد و تناسل‌ یک‌ گروه‌ صورت‌ گیرد.

5. انتقال‌ اجباری‌ اطفال‌ یک‌ گروه‌ به‌ گروه‌ دیگر.

به نظر می‌رسد در مورد صدق گزینه‌های اول و دوم این تعریف بر کشتار هزاره‌ها هیچ تردیدی نمی‌توان روا داشت و گزینه‌های سوم و چهارم نیز قابل تفسیر می‌باشند. در ماده سوم همین کنوانسیون اعمال معرفی شده است که مرتکبین آن باید مجازات شوند. این اعمال عبارتند از کشتار جمعی، تبانی به منظور ارتکاب نسل‌کشی،تحریک مستقیم و علنی برای ارتکاب نسل‌کشی، شروع به ارتکاب به نسل‌کشی و شرکت در جرم نسل‌کشی.

همچنین در منشور دادگاه نورنبرگ که به استناد توافق‌نامه 8 اگست 1945 متفقین به وجود آمد، جرایم ضدی بشری تعریف گردیده است و براساس بند «ج» منشور این دادگاه مصادیق جنایت علیه بشریت عبارتند از :قتل عمد، ریشه‌کن کردن، به بردگی گرفتن، اخراج و سایر اعمال غیرانسانی که علیه یک جمعیت غیر نظامی ارتکاب می‌یابد. کشتار هدفمند دانش‌آموز، دانشجو، کودک و نوزاد هزاره در این چارچوب نیز می‌تواند مصداق جنایت علیه بشریت محسوب گردد.

حامیه نادری

captcha