- دوشنبه, 06 قوس 1402|10:00
- 0 نظر
«غرب کابُل»، مرکز فرهنگی افغانستان بود نه مرکز فحشا
از آن جایی که اکثریت باشندگان «غرب کابل» را مردمان هزاره و برادران اهل تشیع ما تشکیل می دهند، ارایه چنین تصویری از آن می تواند چاقوی طالبان را برای سرکوب آن ها تیزتر و انگیزه داعش را برای انجام حملات تروریستی در آن منطقه بیش تر کند.
غرب کابل را در افغانستان کسی به عنوان مرکز فحشاء نمیشناخت، بلکه همگان به عنوان مرکز فرهنگی کشور میشناختند؛ جایی که بهترین دانشگاههای خصوصی کشور، بهترین کورسهای دانشآموزی زبان و بهترین مکاتب خصوصی را داشت. تا غرب کابل میگفتی، جلو چشم مخاطب کتابفروشیهای پُل سرخ مجسم میشد و جوانانی که گروه گروه برای خریدن آثار فیلسوفان شرقی و غربی به آنجا سر میزدند. کافههای غرب کابل، مراکزی برای گفتگوهای فلسفی جوانان کتابخوان و مشتاق کتابخوانی بودند. مهمتر از همه اینکه مردمان غرب کابل را مردم افغانستان به عنوان مردمان زحمتکش و فرهنگدوست میشناختند و اشتیاق آنها به دانشآموزی و مکتب و مدرسه در همه جا زبانزد خاص و عام بود.
سید عیسی حسینی مزاری، رییس مرکز فرهنگی و اجتماعی، در نشستی در شهر مشهد گفته است که در دوره جمهوریت در غرب کابل 960 فاحشهخانه و نزدیک به 300 کلیسا وجود داشت و با آمدن امارت این مراکز فساد و فحشاء ریشهکن شد.
او این سخنان را در مقام مقایسه میان جمهوریت و امارت گفته است و نتیجه گرفته است که تنها این دستاورد طالبان «کافی است که بگوییم این حکومت از حکومت جمهوریت به هزار مرتبه بهتر است.»
در اینکه نظام جمهوریت یک نظام فاسد بود تردیدی نیست و میشود آن را با دهها دلیل و مثال و مصداق ثابت کرد، اما آنچه را آقای مزاری عنوان کرده است بیشتر از آنکه هجو جمهوریت باشد، بدنامسازی ساکنان یک منطقه و محله و برچسبزدن به آنان است. چنین اظهاراتی باعث میشود که تندروان مذهبی و گروههای تکفیری به غرب کابل به چشم شهرهای «سدوم» و «عموره» نگاه کنند. در تورات از «سدوم» و «عموره»، به عنوان دو شهری یاد میشود که مرکز فحشاء و فساد اخلاقی بودند و سرانجام مورد قهر و غضب خداوند قرار گرفته و کاملا ویران و نابود شدند.
از آنجایی که اکثریت باشندگان «غرب کابل» را مردمان هزاره و برادران اهل تشیع ما تشکیل میدهند، ارایه چنین تصویری از آن میتواند چاقوی طالبان را برای سرکوب آنها تیزتر و انگیزه داعش را برای انجام حملات تروریستی در آن منطقه بیشتر کند.
من به عنوان کسی که سالها است در بارهی نسلکشیهای قومی و مذهبی در جهان کتاب میخوانم، میتوانم ادعا کنم که چنین برچسبزدنها به ساکنان یک محله و یک منطقه خیلی خطرناک است و اکثرا این کار را دشمنان یک ملت و قومیت به قصد انسانیتزدایی از آنان و تسهیل پروسه قتل عام آنان انجام میدهند.
بنا براین، سخنی را که آقای حسینی مزاری گفته خیلی خطرناک است و باید از بابت آن از مردم غرب کابل پوزشخواهی کند.
غرب کابل را در افغانستان کسی به عنوان مرکز فحشاء نمیشناخت، بلکه همگان به عنوان مرکز فرهنگی کشور میشناختند؛ جایی که بهترین دانشگاههای خصوصی کشور، بهترین کورسهای دانشآموزی زبان و بهترین مکاتب خصوصی را داشت. تا غرب کابل میگفتی، جلو چشم مخاطب کتابفروشیهای پُل سرخ مجسم میشد و جوانانی که گروه گروه برای خریدن آثار فیلسوفان شرقی و غربی به آنجا سر میزدند. کافههای غرب کابل، مراکزی برای گفتگوهای فلسفی جوانان کتابخوان و مشتاق کتابخوانی بودند. مهمتر از همه اینکه مردمان غرب کابل را مردم افغانستان به عنوان مردمان زحمتکش و فرهنگدوست میشناختند و اشتیاق آنها به دانشآموزی و مکتب و مدرسه در همه جا زبانزد خاص و عام بود.
اگر میخواهیم تصویری از غرب کابل ارایه کنیم، تصویر واقعی اش این است که گفتیم. اینکه برای دلخوشی طالبان، مردمان یک منطقه و محله را بدنام بسازیم، عملی است خیلی ناجوانمردانه و خصمانه.
نویسنده: عبدالشهید ثاقب