• جمعه, 06 میزان 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

به خانم سارا فلاحی و هم فکران ایشان؛ موج جدید مهاجرت ها، نتیجه ی تقویت طالبان و فروپاشی نظام جمهوری در افغانستان است

به خانم سارا فلاحی و هم فکران ایشان؛ موج جدید مهاجرت ها، نتیجه ی تقویت طالبان و فروپاشی نظام جمهوری در افغانستان است

در ادامه‌ی کموج تند و پرشتاب مهاجرستیزی برخی مسئولان نظام و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، خانم سارا فلاحی، نماینده انقلابی مردم ایلام در مجلس نیز در نطق پیش از دستور خود، با نام و یاد خدا، سخنان تند، تحقیرآمیز و آتشینی را علیه مهاجران افغانستانی بر زبان آورد. البته که این سخنان در شرایط کنونی، در داخل ایران طرف‌دارانی زیادی دارد؛ اما بیان آن از تریبون مجلس شورای اسلامی و نسبت‌های که به‌مهاجران افغانستانی داده شد، هرگز در شان این مجلسی انقلابی، با پسوند «اسلامی» نبود/نیست.

میدانیم، اکنون وضعیت به‌گونه‌ای است که مهاجران افغانستانی در ایران، هیچ زبانی برای بیان حقیقت و تریبون و رسانه‌‌ی برای دفاع و رد برخی نسبت‌ها از خود را ندارند. هر چه که مسئولان نظام و نمایندگان مجلس شورای اسلامی در رسانه‌ها علیه مهاجران بر زبان می‌آورند، حق پنداشته می‌شوند. شاید سخن گفتن در دفاع از مهاجران و خلاف سخن مسئولان، بی‌هزینه هم نباشد. با این‌حال، پیرامون سخنان خانم فلاحی و هم‌فکران ایشان، بیان چند نکته لازم است:

1. مهاجرت مردم افغانستان به‌ایران در طول چهل‌و‌پنج سال گذشته، به‌صورت پیوسته و‌ گسسته، ادامه داشته است؛ اما اغلب این مهاجرت‌ها در قالب سه موج عمده صورت گرفته است.
- موج اول؛ پس از تهاجم شوروی و آغاز جنگ و جهاد در افغانستان؛
- موج دوم؛ پس از اشغال افغانستان توسط طالبان، به‌ویژه قتل‌عام‌ هزاره‌ها در بلخ و بامیان و یکه‌ولنگ و سایر نقاط افغانستان در سال‌های 1377 و 1378؛
- موج سوم؛ پس از اشغال مجدد افغانستان و فروپاشی نظام جمهوری در تابستان سال 1400.

2. بر اساس آمارهای دولتی، تا پیش از سقوط نظام جمهوری در افغانستان، نفوس مهاجران افغانستان در ایران به‌ دو تا دوونیم میلیون نفر می‌رسید؛ حدود نهصد هزار نفر دارای کارت آمایش، پنجصد هزار نفر دارای پاسپورت خانواری، حدود پنج‌صد، شش‌صد هزار نفر قاچاق زندگی یا رفت‌وآمد می‌کردند. طبق ادعای مسئولان امور اکنون این آمار، به‌ سه‌ تا چهار میلیون نفر رسیده است. گاهی این آمار را به شش تا نه میلیون هم می‌رسانند، که البته مبالغه‌آمیز و در راستای مهاجرهراسی است.

3. آن‌چه باعث تجمع مهاجران در برخی شهرهای ایران شده است، محدود کردن زندگی آن‌ها در چند شهر و مرکز چند استان مانند مشهد، تهران، قم، قزوین، کرج، کرمان، اصفهان، شیراز، بوشهر و اراک و سیستان است. در استان‌های مانند آذربایجان شرقی و غربی، گرگان، مازندران، گیلان، گرگان، ایلام، کردستان، کرمان‌شاه، خوزستان، خراسان شمالی و جنوبی، لرستان، همدان، هرمزگان، کهکیلویه و بویراحمد و...  یا مهاجران حضور ندارند یا حضورشان بسیار اندک‌اند.
اگر چهار یا پنج‌ میلیون مهاجر به‌همه استان‌های ایران توزیع می‌شد، در برابر 87 میلیون شهروند ایرانی و‌کارگران و دانش‌آموزان آن‌ها، عددی زیادی را به‌نمایش نمی‌گذاشتند. اگر در مجلسی 87 نفر حضور داشته باشند، پنج‌نفر دیگر به آن افزوده شوند، تغییری قابل توجهی به‌وجود نمی‌آید.

 4. آن‌چه روشن است این‌که موج جدید مهاجرت‌ها، نتیجه‌ی فروپاشی نظام جمهوری و فرار مردم از سلطه‌ی مجدد طالبان بر افغانستان و ناکامی این گروه در جلب اعتماد مردم این کشور است. طبق تعریف برخی مسئولان نظام و نیز هم‌کاران خانم سارا فلاحی، در مجلس شورای اسلامی، طالبان به‌عنوان «جنبش اصیل منطقه» مطرح، همکاری و تعامل با این گروه به‌سود/مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران است. بر اساس این نگاه، طالبان، جریانی بود/است که حتی پیش از سقوط نظام جمهوری در افغانستان، در تهران زیرپای آن‌ها فرش قرمز پهن و پس از پیروزی طالبان، نمایندگی‌های افغانستان به‌‌این گروه تحویل داده شد.

 فراتر از این، برخی مسئولان، نظام جمهوری اسلامی را در پیروزی طالبان و شکست امریکا و دولت وابسته به امریکا شریک می‌دانند و به‌آن اعتراف و افتخار می‌کنند. با آن‌که در دو دهه‌ی گذشته، سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران حمایت از دولت افغانستان اعلام شده بود؛ اما بر اساس الگوی دوگانه‌ای میدان و دیپلماسی، حمایت و تقویت طالبان، هم‌زمان در دستور کار بوده است.

دکتر جواد ظریف به‌صراحت می‌گوید: «طالبان از پشتیبانی ما بهره‌‌برداری ناروا کرد. ولی با امریکا گفتگو و داد و ستد کرد و توانست خود را با هزینه‌ی ما بر افغانستان چیره کند. ما در این روند چندین ساله از چندین جهت هزینه پرداخت می‌کنیم.» (پایاب شکیبایی، چاپ دوم، 1403، ص296).

 آقای دکتر مهدی فرمانیان، معاون علمی مجمع جهانی اهل‌بیت (ع)، متخصص جریان‌شناسی طالبان و آگاه به‌این حقیقت، چنین اعتراف می‌کند:

«بعد از سال 1380 شمسی یعنی 2001 میلادی وقتی آمریکا طالبان را می‌زند، سردار شهید قاسم سلیمانی بر اساس مبنای استکبارستیزی، مخالفت با آمریکا و این‌که آمریکا در افغانستان پادگان تأسیس کرده و برای امنیت کشور ما خطر دارد، به این نتیجه می‌رسد که از این‌ها می‌شود به عنوان یک پتانسیل علیه آمریکا استفاده کرد. سردار شهید سلیمانی دو کار انجام داد: هم احمدشاه مسعود را تقویت می‌کند [احمدشاه مسعود پیش از حمله امریکا ترور شده بود] و هم طالبان را، چرا؟ برای این‌که این‌ها شدند ضد آمریکا و به‌شدّت با آمریکا مقابله می‌کنند... ایران آن زمان با خود ملاعمر وارد مذاکره می‌شود. ملاعمر اگر اشتباه نکنم تا سال 2013 یا 2014میلادی زنده بود. یعنی در طی این ده یا دوازده سال، ارتباط بین ما و ملاعمر  وجود داشته است. البته اطلاعاتی که من می‌گویم محرمانه نیست و اطلاعات سوخته است حتی در اینترنت هم می‌شود یافت. این ارتباط بین ما و طالبان برقرار می‌شود. ملاعمر به ما چند نکته می‌گوید:
یک: ما شیعه را تکفیر نمی‌کنیم و کافر نمی‌دانیم،
دو: دیپلمات‌های ایران در مزار شریف را ما نکشتیم، نیروهای پاکستان کشتند تا ارتباط طالبان با ایران قطع شود یا بین دو طرف شکاف باشد تا خودشان بر ما مسلط شوند.
 سه: تعدادی از شیعیان را طیف تندرو طالبان مثل عبدالمنّان کشتند و ما آن‌ها را توبیخ و برکنار کردیم.
ملاعمر رسماً  به ما می‌گوید: «می‌خواهیم با ایران هم‌کاری و ارتباط داشته باشیم و ما ضد آمریکا هستیم.» ولی به مرور زمان، ملاعمر راضی می‌شود تا با آمریکائی‌ها سرمیز مذاکره بنشینند؛ مثل برجام که ما هم با آمریکا مذاکره کردیم.» (نامه آفتاب، ماهنامه علمی و تحلیلی وضعیت‌شناسی شیعیان، شماره 1، مرداد/اسد1402، ص 31).

 هر چند آقای فرمانیان، این اطلاعات را دیگر سوخته تلقی می‌کند؛ اما برای مردم افغانستان، این اطلاعات برای همیشه مهم و معنادار است و تردید نباید داشت که موج جدید مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران، نتیجه‌ی تقویت و تعامل با طالبان و تسلط این گروه بر افغانستان و استقبال از آن‌ها به‌مثابه یک دولت است.

 5. در سخنان تند و توهین‌آمیز خانم فلاحی به مهاجران افغانستانی، به این‌حقیقت نیز اشاره شده است که برخی مسئولان، سودهای کلانی را از ناحیه‌ی حضور مهاجران افغانستانی به‌دست آورده و خانه‌های هفتاد میلیاردی و زندگی لاکچری در تهران تهیه کرده‌اند.
بدون شک، افزایش مهاجرت مردم افغانستان به‌ایران، بدون همکاری برخی نهادها، ممکن نیست. شما فرض کنید، به‌جای صدها هزار مهاجر افغانستانی، صد نفر تروریست مسلح از مرزهای شرقی ایران عبور کنند؛ چه فجایعی در ایران رخ می‌دهد؟ اما چرا تروریست‌ها هرگز موفق به‌عبور از مرزها نمی‌شوند؛ در حالی‌که هزاران مهاجر افغانستانی به‌راحتی از مرزها عبور، تا قلب تهران و هر نقطه‌ای ایران مسافرت می‌کنند. این مهاجرت و مسافرت‌ها بدون همکاری و هماهنگی بخشی از نیروهای موظف ممکن نیست. برخی مهاجران، به‌عبور از جلو پاسگاه‌های مرزی، صحبت و اعتراف می‌کنند.

6. حقیقت این است، پولی که از ناحیه‌ای قاچاق مهاجران افغانستانی وارد چرخه‌ای اقتصاد ایران می‌شود، پولی کمی نیست که بتوان از آن به‌راحتی چشم پوشید. بر اساس آمار برخی نهادهای بین‌المللی، در دو سال اول پس از پیروزی طالبان، در شبانه‌روز، حدود پنج‌هزار نفر به‌صورت قاچاق، وارد ایران می‌شدند. هزینه‌های دریافتی از این مهاجران در سال اول به‌صورت میانگین، هر نفر ده میلیون بود. در سال بعد پانزده تا هجده میلیون تومان افزایش یافت. یعنی، در یک شبانه‌روز، حدود هفتادوپنج تا هشتاد میلیارد تومان از بابت قاچاق انسان افغانستانی، وارد چرخه‌ی اقتصاد ایران می‌شود. حال، پنج‌هزار نفر نه، یک‌هزار نفر. هزینه‌ی قاچاق یک‌هزار نفر در یک‌روز، پانزده میلیارد، در هفته بیش از صد میلیارد تومان می‌شود. شما این عدد را در تعداد ماه‌ها و سال ضرب کنید، متوجه می‌شوید که چه سرمایه هنگفتی را تشکیل می‌دهد. این مقدار پول قطعا وسوسه‌انگیز است و بی‌جهت نیست که قاچاق انسان، به‌رغم خطرهای زیاد برای قاچاق‌چیان در جهان و ایران رونق دارد. بگذریم از این‌که مردم افغانستان از زندگی سیر شده‌اند، حساب‌وکتاب ندارند که ماهانه و سالانه، چه هزینه‌ای هنگفتی از جیب مردم این کشور، خارج و به‌حساب ایرانی‌ها سرازیر می‌شود.
علاوه بر این‌ها و جمع‌آوری سالانه‌ی عوارض شهرداری و دریافت پول کارگری از مهاجران و‌مبالغی که از سازمان‌های بین‌المللی دریافت می‌شود، هم اکنون، طرح صد میلیون تومان، به‌نام مشارکت در سرمایه‌گزاری‌های خورد، از سوی سازمان ملی مهاجرت، در شهرهای مشهد، تهران، قم، اصفهان و... جریان دارد. اگر پنجصد هزار نفر در این طرح شرکت کنند، پنجاه بیلیون تومان، به‌‌بانک‌های ایران سرازیر می‌شود.

این مقدار سرمایه‌گزاری از سوی افغانستانی‌ها در دبی و دوحه هم صورت نگرفته است؛ آن‌گونه که خانم فلاحی با تندی و توهین از آن یاد و شکایت می‌کند.

7. از همه این موارد و حساب‌وکتاب که شاید از هر دو سو دقیق نباشد، بگذریم، حداقل بخشی از مردم افغانستان فکر می‌کنند که در شرایط کنونی به‌پایان خط رسیده‌اند و چیزی برای باخت بیشتر ندارند؛ اما بگیروببندهای بی‌حساب و کتاب، به‌ویژه، به‌کارگیری ادبیات نفرت‌آمیز که این روزها از تریبون‌های رسمی جمهوری اسلامی ایران، علیه یک مشت مهاجر بی‌دفاع؛ ظرفیت نظام جمهوری اسلامی ایران و میزان مدارا و پایبندی مسئولان را به شعارهای امام و انقلاب در حمایت از مستضعفان و محرومان را، به‌ویژه نزد کسانی‌که هنوز دل در گیرو این نظام دارند، به‌نمایش می‌گذارند.
مطمئن هستیم دیر یا زود، این موج مهاجرت نیز با خشم و خشونت یا بدون آن، به‌پایان می‌رسد؛ اما آثار این همه توهین، تحقیر و ناسزا و نسبت‌های ناروا سال‌ها در ذهن و ضمیر مردم و مهاجران افغانستان به‌جا خواهد ماند.
نتیجه‌ی این همه برخوردهای تند و تحقیرآمیز، بیش از همه به‌نظام جمهوری اسلامی ایران بر می‌گردد. این نظام، در زمان رقابت/دشمنی با قدرت‌های جهان و برخی کشورهای منطقه، نیاز به همدلی باهمسایگان دارد؛ اما دل‌دادگان انقلاب و مردمی را که با آن‌ها «خون‌شریک‌اند»، از خود این‌‌گونه  می‌رانند.

8. جالب است که جناب آقای دکتر پزشکیان، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، وقتی به‌عراق سفر می‌کند، از وضعیت پراکندگی کشورهای اسلامی شکایت می‌کند، خواهان برداشتن مرزها مانند کشورهای اروپایی می‌شود؛ اما مسئولان در شرق ایران در حالی ساخت دیوارهای بلند بتونی‌اند، تا از مهاجرت بی‌پناهان و درماندگان، جلوگیری کنند!
 البته کسی طرف‌دار مهاجرت غیرقانونی به‌ایران نیستند. کسی هم نخواسته است که اتباع فاقد مدارک اقامت قانونی، از ایران بیرون یا مجرمانی از میان مهاجران مجازات نشوند. تنها تقاضا این است که با آن‌ها طبق قانون و انسانی برخورد شوند. حتی اگر بر اساس اظهارات خانم فلاحی، در میان مهاجران جاسوسانی سایر کشورها و دشمنان نظام یافت و جرم‌شان اثبات شد، مانند سایر جاسوس‌ها با آن‌ها مطابق قانون برخورد شود؛ اما مطمئنا همه‌ی این مهاجران تروریست و‌بمب‌ساعتی نیستند. یا حداقل با آن‌ دسته از مهاجرانی‌که سال‌ها است، در ایران قانونی زندگی می‌کنند، به‌قانون ایران و این نظام پایبندند، محترمانه، انسانی و اسلامی، برخورد و بی‌احترامی به‌آن‌ها خودداری شوند. معنا ندارد که پس از سال‌ها حضور قانونی در ایران، یک روز خدمات بانکی‌شان، روزی سیم‌کارت‌های‌شان قطع، روزی از مسافرت آن‌ها، روزی از ورود فرزندان آن‌ها به‌مدارس جلوگیری و صدها گونه قیدوبند و ماده قانونی جلو پای آن‌ها گذاشته شوند و هر از گاهی در معابر و خیابان‌های برخی شهرها، بنرها و بیلبوردهای تبلیغاتی و هشدارآمیز علیه مهاجران، نصب شوند.  
هم‌اکنون زمان شروع مدارس فرا رسیده است؛ اما تازه سه چهار روز پیش بخش‌نامه صادر شده است. خانواده‌ها مهاجر برای ثبت‌نام دانش‌آموزان‌شان سرگردان‌اند. تعددای زیادی از مهاجران در همین روزها سیمکارت‌های‌شان قطع شده‌اند. در حالی‌که دو سال پیش رهبری دستور داد که فرزندان مهاجرین، حتی غیرقانونی آن‌ها، از آموزش محروم نمانند؛ اما در بخش‌نامه‌ی جدید، آن‌ها به‌هیچ‌وجه حق ثبت‌نام ندارند.

از همه بدتر، با این ادبیات سخن‌گفتن و گلوپاره کردن، علیه یک مشت مهاجر بی‌پناه و بی‌دفاع، حتی غیرمجاز، هرگز در شان کارگزاران نظام جمهوری اسلامی و توهین و تحقیر آن‌ها، نشانه‌ی اقتدار نظام نیست. اگر این سخنان تند و توهین‌آمیز از رسانه‌های بیرون‌مرزی بلند شود، قطعا قضاوت می‌کنیم که در راستای جدایی دو ملت‌اند؛ اما چه می‌شود گفت، وقتی از تریبون رسمی نظام جمهوری اسلامی، شنیده می‌شود؟

دکتر عبدالعلیم برهانی

  پربازدید ترین