• یک شنبه, 27 عقرب 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

چرا خلیلزاد ناآرام است؟

چرا خلیلزاد ناآرام است؟

کرزی و عبدالله؛ این دو قندهاری پشتون تبار و وابسته به آمریکا، چگونه توسط خلیلزاد پشتیبانی و با استفاده از این پشتیبانی، مردم را چون اسب لگام زدند و سواری کردند  

اصولاً در بازی سیاسی هیچ طرح و برنامه‌ای بدون هماهنگی قبلی، هدف روشن و تصویب اتاق فکر دولت‌ها، قابل‌پیگیری و اجرا نیست.
این که بیش از شش سال است خلیل زاد و همکاران داخلی او در افغانستان؛ به‌ویژه آقای کرزی و عبدالله پافشاری و اصرار بر ایجاد حکومت مشارکت ملی دارند، خود دال بر یک سلسله حرف‌وحدیث پنهان و تصویب شده در پشت پرده است.

همه نیک می‌دانیم که در بیست سال پسین، آقای کرزی و عبدالله؛ این دو قندهاری پشتون تبار و وابسته به آمریکا، چگونه توسط خلیلزاد پشتیبانی و با استفاده از این پشتیبانی، ملت و مردم افغانستان را چون اسب لگام زدند و سواری کردند.
هنوز از دید بازیگران غربی؛ به‌ویژه آمریکایی‌ها، این دو تن بازیگر اصلی در پشت پرده‌ی زمین افغانستان هستند.
همین حالا یکی مشاور ارشد رهبری کنونی طالبان و دیگری مشاور جریان اردوگاه مقاومت است.
در واقع آمریکایی‌ها به شکل شبکه‌ای همه بازیگران داخلی در افغانستان را مدیریت می‌کنند و در رأس این شبکه‌ها خلیلزاد قرار دارد.
یکی از دلایلی که حامیان سنتی و منطقه‌ای اردوگاه مقاومت این نوبت از آنان حمایت نکردند، ریشه در همین مساله داشت.

پیش از سقوط جمهوریت، برنامه‌ای آمریکایی‌ها به‌ویژه خلیلزاد این بود که طالبان وارد نظام شوند، اما «با سهم شیر» مساله‌ای که باری به‌صراحت آن را اعلام کرد؛ چون در بازی بزرگ، دولت غنی و طالبان هر دو نیروهای حافظ منافع غربی در منطقه شناخته و تعبیر می‌شدند/ می‌شوند.
این برنامه علی‌رغم همه‌ی مخالفت‌ها، توسط خلیل زاد به‌خوبی مدیریت و در مسیر هدف از پیش تعیین شده جریان داشت؛ اما با فرار غنی و تیم او، همه‌ی برنامه‌های طراحی شده‌ای خلیل زاد برهم خورد و صورت معادله عوض شد.

آمریکایی‌ها با مشورتی خلیلزاد بلافاصله دست‌به‌کار و شورای انقره را جهت ادامه گفتگوها و تشکیل حکومت مشارکت ملی شکل دادند.
هدف کلی غربی‌ها به‌ویژه آمریکایی‌ها روشن بود: شریک ساختن چند تن چهره‌های سیاسی سران پیشین اقوام غیر افغان که هرکدام در دامن خود لکه‌های سیاه در کارنامه داشتند؛ برای نمونه، مارشال دوستم در مساله ایشچی، محمد یونس قانونی در معامله و سازش بن، کریم خلیلی در غصب زمین و شهرک‌سازی، استاد سیاف به‌عنوان مفتی ناتو و... چون این‌ها به‌اصطلاح عام: دهن پر آب بودند نمی‌توانستند برای آمریکایی‌ها و هم‌پیمانان تازه‌نفس آن‌ها «طالبان» مشکل خلق کنند. در واقع این‌ها گرگ‌های پیر و بی‌دندانی بودند که کارشان به پایان رسیده بود؛ اما می‌توانستند سیاهی‌لشکر خوب، جهت مشروعیت بخشیدند به نیروهای تازه‌نفس و حاکم «طالبان»؛ زیر عنوان «حکومت مشارکت ملی» باشند.
چون نیک می‌دانستند که بدون حضور این چهره‌ها در بدنه‌ای نظام، مشروعیت کسب کردند برای طالبان نه‌تنها دشوار است که ناممکن است.
امری که دوام سه سال حاکمیت آنان بدون شناخت هیچ کشوری بر این پیش‌بینی و فرضیه آنان مهر تأیید گذاشت.

برگزاری دو دور اجلاس دوحه و ادامه گفتگوهای منطقه‌ای و در ادامه همان تلاش‌های سیاسی چند روز پیش از گزینه‌های داخلی خود «کرزی و عبدالله» استفاده و با چراغ‌سبز به آنان، بلافاصله، حکمت کرزی برادر کرزی و مستور خواهر زاده‌ای عبدالله جهت برگزاری اجلاس ترکیه با سران و نمایندگان بدنام و بی آرمان گذشته، فرستاده شدند.

پیامد تشکیل حکومت مشارکت ملی برای اقوام غیر افغان چیست؟
تجربه بیست سال پسین به‌خوبی نشان داد: طراح و برنامه‌ریز هر امری که خلیل زاد؛ این سر سپید دل‌سیاه تاریخ باشد، قطعاً پیامد جز سرکوب و حذف سایر اقوام و حاکمیت مطلق پشتونی چیزی دیگری نخواهد بود.
همان‌گونه که پس از سال 2001 با درج اسم همه اقوام در قانون اساسی سال 1382 به نام «افغان» آغاز و تا سرکوب و حذف همه سران مجاهدان و اقوام غیر افغان ادامه داشت و در پایان نسبت آن نگاه قومی‌اش، زمینه‌ای برگشت هم تباران پشتونش «طالبان» را مساعد ساخت.

امروز بدبختانه عده‌ای سران اقوام غیر افغان که آفتاب بخت خود را غروب کرده می‌بینند، بی‌صبرانه منتظر حکومت مشارکت ملی هستند؛ اما نمی‌دانند که پیامد تشکیل چنین حکومتی به معنای پایان زندگی سیاسی، آزادی و بردگی همیشگی آنان و اقوام غیر پشتون خواهد بود؛ اقوام غیر پشتونی که در پنجاه سال گذشته در هر وجب، وجب این خاک و این سرزمین برای عدالت، برابری، آزادی و ارزش‌های الهی و انسانی مبارزه کردند و با خون هزاران تن فرزندانشان، خود را از حاشیه به متن بازی رساندند.
لذا، اصرار بر تشکیل حکومت مشارکت ملی خلیلزاد، ستم بزرگ و خیانت و غیرقابل‌بخشش و بی‌احترامی مطلق به خون هزاران جوانان تاجیک، ازبک، هزاره و... است که سال‌ها برای عدالت، برابری و... مبارزه و مقاومت کردند.

ناسپاسی و بی‌حرمتی سران اقوام غیر افغان به خون این جوانان میهن برای کسب یک مأموریت بی‌صلاحیت، همانند بیست سال پسین و مهر تأیید بر دوام حاکمیت مطلق و سر تا سری قبیله‌ای افغان و سوق دادن مردم به بردگی نهادمند و همیشگی، زیر هیچ عنوان قابل‌بخشش و توجیه نیست و این خیانت را می‌توان خیانت به‌مراتب بزرگ‌تر از خیانت بن نامید و تفسیر کرد.
التماس تدبیر و تفکر!

جلالی

  پربازدید ترین