• شنبه, 17 سرطان 1402|11:28
  • 0 نظر

مبارزه سیاسی هزاره ها در دوفرایند

پدیده سیاست از سپیده دم حیات بشر با وی همدم بوده است. همانکه ارسطو فیلسوف زمانه ها، انسان را حیوان سیاسی خوانده است، کل عمق و پهنای سیاست را برملا میسازد که این پدیده چگونه احاطه کامل بر انسان دارد.

پدیده سیاست از سپیده دم حیات بشر با وی همدم بوده است. همانکه ارسطو فیلسوف زمانه ها، انسان را حیوان سیاسی خوانده است، کل عمق و پهنای سیاست را برملا میسازد که این پدیده چگونه احاطه کامل بر انسان دارد. عمده ترین دلیل که ما امروز دچار بن بست تاریخی شده ایم و گروه جهل و جنون طالبان یک ملت 40 میلیونی را گروگان گرفته است، سیاست ورزی ما مخدوش، معیوب، ناتوان و فاقد استراتژی و تاکتک بوده که سرانجام شکست فاحش ما را در همه عرصه ها در پی داشت. با تمام اینها در حیات اجتماعی و ملی خود ناگزیر به سیاست ورزی هستیم، بدون مبارزه سیاسی ما نمیتوانیم که به اهداف مورد نظر خود برسیم. لذا در این برهه حساس مرگ و زندگی، دو فرایند مبارزه سیاسی را پیشنهاد و بطور بسیار گذارا بدانها اشاره میکنم:

فراینداول: برای رهایی از خود زنی ها، کشمکش ها و تنش های داخلی؛ جامعه هزاره بیش از هروقت دیگر نیاز به یک انسجام و اتحاد سیاسی دارد. در این اتحاد سیاسی، احزاب و شخصیت های منفرد سیاسی با حفظ هویت مستقل سیاسی-تشکیلاتی حزبی و یا فردی شان، میتوانند منسجم گردند. البته اینجا بطور کلی اشاره کردیم، ولی راهکارها و رویکرد های مشخصی برای ایجاد این بستر وجود دارد که در زمانش بدان پرداخته میشود.

این انسجام سه هدف مهم را دنبال میکند:
الف: رهایی از خود زنی ها، کشمکش ها و تنش های سیاسی-اجتماعی داخلی جامعه هزاره؛
ب: انسجام و اتحاد فراگیر سیاسی با رویکرد همپذیری، همدلی و تلورانس واقعی نسبت به همدیگر؛
ج: با این اتحاد و انسجام یکدست، رفتن به سمت جنبش و یا جبهه فراگیر ملی-میهنی؛

فرایند دوم: برای رهانیدن مردم و نجات میهن از چنگ گروه طالبان، تاریخ حکم میکند که یک جبهه و یا جنبش فراگیر ملی و میهنی متشکل از همه تبارها و همه کانون های ضد طالبان باید در سطح کشور ایجاد گردد. این جبهه فراگیر بدون صغرا و کبرا تمام نیروهای ضد طالبان را از هر ایل و تباری که باشند منسجم بسازد. احزاب، نهادها و شخصیت های با نفوذ با حفظ هویت تشکیلاتی و یا فردی شان بدور این جبهه حلقه بزنند. این جبهه و یا جنبش فراگیر تصمیم گیرنده ای مبارزه سیاسی-نظامی بوده و در عرصه ملی و بین المللی به صدای واحد مردم افغانستان تبدیل گردد و هم آن بدیل سیاسی که همه سرگردان دنبالش میگردند، این جبهه و یا جنبش به عنوان الترناتیف طالبان مطرح گردد. من البته نام آنرا «جنبش آزادیبخش میهنی» پیشنهاد میکنم و آن انسجام و اتحادسیاسی داخلی جامعه هزاره را که در فرایند اول مطرح کردم. با حفظ هویت مستقل خود، در این جنبش فراگیر میهنی بپیوندد.

علی تقوایی

captcha