آیا طرح سوم داعش روی میز قرار می گیرد؟
آیا بزرگ سازی داعش، توانمند سازی آن برای ایجاد چالش های امنیتی، به مسأله ایران ربط ندارد؟ و یا اینکه موفقیت روسها در اکراین، چه پیامی می تواند برای متولیان این بازی داشته باشد؟
وقتی مایکل سمپل می گوید ازبیک ها در آستانه تشکیل نیروی مستقل از طالبان هستند، آیا افسانه بزرگ سازی داعش و داستان کمک میلیون دالری انگلیس به مارشال دوستم، دوباره سر زبان ها نمی افتد؟ وقایع عجیبی در جریان است. یکی از اضلاع تشکیل داعش، همانطوریکه قبلا گفته شد، صلاح الدین ایوبی است. در ضمن، فصیح الدین، مخدوم و ده ها بسته های دست ناخورده افراطیت بدوی که در امتداد قطار ریزرفی های داعش خراسان برای ایفای نقش انتصابی در انتظار اند، وارد صحنه خواهند شد.
به نظر می رسد که حلقه خبیثۀ تکمیل داعش، با نا امیدی غرب از طالبان به مشوره انگلیس و امریکا در حال بسته شدن است. بعداز مشورت امریکایی ها و رایزنی با انگلیس ها، طرح دوم ایجاد و شکل گیری دولت ترکیبی، به میان آمد که چندان از سوی طالبان و مشاوران شان، مورد استقبال قرار نگرفت. زیرا طالبان، هرنوع مشارکت در قدرت سیاسی را، به مثابه ختم پروژه شان می دانند و به همین دلیل حاضر نیستند با کسی روی یک میز بنشینند و غنایم امریکایی و غربی را تقسیم کنند. در حالیکه طرح دوم ایجاد دولت مشارکتی، با بن بست خورد و امریکا تلاش کرد تا با ایجاد مفرزه های ریزرفی در غرب که بنام حزب، حرکت، جنبش، استاد دانشگاه، کارشناس و غیره، هر روزه ضمایم پنهان توافق نامه دوحه و طرح حفظ و استمرار ولایت امریکایی طالبان را، نشخوار می کنند، با روی دیگری روی میدان بیاید. طالبان هم با نزدیکی با منطقه، تلاش دارند تا از یک طرف خطر داعش را بزرگ نشان دهند و از سوی دیگر، در یک روند همگرایی منطقه ای و ائتلاف موقت منطقه، سهیم ساخته شوند.
حال با مدنظرداشت اظهارات سمپل، کناره گیری صلاح الدین ایوبی، بی سرنوشتی مخدوم و دلسردی فصیح الدین، نفوذ بیش از حد القاعده در ساختار طالبانی، وضعیت پاکستان، بحران خاورمیانه، بن بست اکراین، بحران اروپا و انتخابات امریکا و اروپا، به نظر می رسد، سناریوی بازی در افغانستان تحت کنترول طالبان، تغییر بینادی کند. پس اگر چنین است، می توانیم بگوییم که بازی جدید شروع شده ؟ آیا این مساله بزرگ سازی داعش، توانمند سازی آن برای ایجاد چالش های امنیتی، به مسأله ایران ربط ندارد؟ و یا اینکه موفقیت روس ها در اکراین و تسخیر چندین شهر در این کشور، چه پیامی را می تواند برای متولیان این بازی خونین داشته باشد؟ طرح امتیاز گیری و تقسیم حوزه منافع میان قدرت های بزرگ، یک قاعده قبول شده در بحران های دنیا شده است. حال که موازنه جنگ در خاورمیانه و اکراین رقم خورده، پس گفته میتوانیم که به محض تغییر موازنه در جنگ های دیگر، قضیه افغانستان را نیز تغییر می دهند. من همین طور فکر می کنم. زیرا طالبان سرکش، کنترل و نفوذ منطقه بالای آنها و دست نخورده ماندن زیزرف های داعشی و ده ها گروه تروریستی دیگر در منطقه، زمینه را برای تغییر معادله تغییر خواهد داد.
پس معلوم می شود که ریزرفی های داعش خراسان مانند فصیح الدین و مخدوم عالم و ایوبی باید بسیار مصروف شوند؟! زیرا طرح سوم بعداز طرف اول و دوم، خیلی ها هزینه بر، وقت صرف کن و چالش بر انگیز است. حتی استعفای حلقه های رهبری داعش(فصیح الدین و مخدوم عالم و ایوبی) و جدا شدنشان از صف طالبان، به همین قضیه می تواند ربط مستقیم داشته باشد.
حال قضیه با حمله به پنجشیر، بیشتر در محور حدس و گمان ها می چرخد. حمله دیروز در پنجشیر و آن هم در یک پایگاه مهم طالبان، می تواند یک مقدار سئوال بر انگیز باشد. شاید این اولین حمله از جنس تحول در نبرد های کنونی در عصر مدرن باشد که بازی گران غیر دولتی مخصوصا در جغرافیای افغانستان، از هواپیماهای بدون سرنشین در هدف قرار دادن دشمنان شان، استفاده می برند. این مساله را به دلیلی مطرح می سازم که شایعاتی وجود دارد که حمله دیروز در پنجشیر، توسط هواپیماهای بدون سرنشین انجام شده است. حال لازم می دانم تا به بررسی چند احتمال در پس این حمله، بپردازم:
اول- احتمال این حمله توسط داعش خراسان، همانطوریکه در شایعات ادعا شده و مقامات امریکایی نیز این موضوع را اشاره کرده اند. از ابتدای قوت گیری طالبان، عناصری از اقوام تاجیک، ازبیک و... در صفوف طالبان جابجا شده بودند که گمان می رفت، روزی هسته های اصلی داعش خراسان را شکل دهند. صلاح الدین ایوبی، عالم مخدوم و قاری فصیح الدین فطرت رییس ستاد ارتش طالبان، از جمله سرکرده های اصلی این هسته ها، محسوب می شوند. در همین راستای تحلیل، دو نفر اول از مقام های خود که به طور سمبولیک برای شان در امارت طالبانی، داده شده بود، استعفا داده و ظاهرا از صف طالبان، جدا شده اند. این یعنی رفتن قضیه به سوی فعال سازی داعش منحیث برنامه سوم؛
دوم- احتمال این حمله توسط متفقین آسیایی که به احتمال زیاد بعداز سنگر سازی های شبکه القاعده، گروه های تروریستی از آسیای میانه و چین و بقایای شبکه حقانی، چنین اقدامی صورت گرفته باشد. فعال شدن القاعده و کمک این شبکه به سایر حرکت های تروریستی که از کشور های آسیای مرکزی و چین در افغانستان مستقر هستند و دارای پایگاه های قومی، ظرفیت بلند عملیاتی و حمایت قوی تسلیحاتی می باشند، برای متفقین اسیایی یک امر غیر قابل قبول باشد. سرمایه گذاری القاعده در پنجشیر این دژ استراتیژیک، مایۀ نگرانی کشور های منطقه شده و چون خطر در حال تشدید شدن است و عواقب خوبی به دنبال ندارد، بنا تصمیم گرفته شده تا منحیث اولین واکنش، به این پایگاه ها در دل کوه های پنجشیر، حمله صورت گیرد.
در ضمن، ممکن است این نوع تحرکات چاله های امنیتی وسیع تر و غیر قابل پیش گیری را در این جغرافیا، بوجود آورد؛
سوم- امکان انجام این حمله توسط جبهه مقاومت که ممکن به دستور امریکایی ها بعداز ناکامی پلان دوم منحیث سومین گزینه، مورد نظر قرار گرفته شده باشد. امریکایی ها ظاهرا در تطبیق پلان اول مبنی بر نصب طالبان در حیطه قدرت و استفاده از این گروه، ناکام شدند. در پلان دوم مبنی بر شکل دهی یک حکومت ترکیبی که متشکل از طالبان، سیاسیون آواره و معاش بخور شان و مخالفان مسلح طالبان، ناکام شده اند؛ بنا تطبیق برنامه و یا گزینه سوم منحیث یک تحرک عملیاتی، حمله با هواپیما های بدون سرنشین، نیز در دستور کار قرار گرفته است. به تناسب اینکه امریکایی در تلاش تطبیق برنامه های دوم و سوم شدند، طالبان نیز در دامن منطقه بیشتر سقوط کردند و خواستار چسپیدن به اجندا های منطقه هستند. این خطر برای امریکا، غیر قابل پذیرش است و نمی تواند قابل تحمل باشد. در درون طالبان نیز حلقاتی هستند که نمی خواهند لقمۀ چربی را که این گروه به دست آورده با دیگران تقسیم کنند.
حالا وضعیت به کدام سو، پیش می رود؟
در صورت ادامه وضعیت کنونی، سایر گروه های تروریستی فعال در منطقه و جغرافیای افغانستان، به این کمپاین خواهد پیوست. که با تحقق آن، میدان جنگ صورت و شمایل تازه ی بخود خواهد گرفت. زیرا اگر هواپیماهای بدون سرنشین در میدان رقابت افغانستان به طرف های درگیر منازعه داده شود، تحولی همانند ورد موشک های استینگر در زمان حضور ارتش سرخ خواهد بود. این کار می تواند برتری مطلق طالبان را در میدان جنگ، زیر سئوال خواهد بود و منجر به تغییر موازنه در میادین جنگ خواهد شد.
نتیجۀ این تحلیل چه می شود؟
با مدنظرداشت دلایل بالا که به گونۀ به آن پرداخته شد، در صورت دخالت داعش در این حمله، هدف فقط یک چیز بوده می تواند؛ آن هم تضعیف محور مقاومت ایران که در خاورمیانه بن بست ایجاد کرده است. در ضمن، درگیر ساختن روسیه و چین در میدان افغانستان، رخ دیگری این ماجرا است که به گونه هدفمند در مورد عواقب آن، محاسبه صورت گرفته است.
عبدالناصر نورزاد