مهاجر در ایران همچنان مهاجر است
در ایران تاکنون اینگونه بوده است که مهاجر باید مهاجر بماند آنهم با تحقیر و توبیخ و ترس از اخراج و احساس ناامنی اجتماعی و تشدید فشارهای روز افزون و....
(نماینده اسبق سازمان ملل در بازسازی افغانستان گفت: ایران بلندمدتترین میزبان مهاجران در جهان است.
محمد حسین عمادی با حضور در کافه خبر خبرانلاین تاکید کرد: من عضو اجرایی شورای WFP(شاخهٔ کمک غذایی سازمان ملل متحد) در رم بودم. آنجا اعلام شد ایران بلندمدت ترین میزبان مهاجران در جهان است. بر اساس آمار هم بیش از دو تا سه میلیون مهاجر را برای چهل سال پذیرا بوده است اما هیچ کشور جهان برای جهل سال پناهنده در خود جای نمیدهد.
وی گفت: این وضعیت از یک سو رافت و مهربانی ایران را نشان می دهد و از سوی دیگر بلاتکلیفی را. به هر حال پناهنده وقتی میاید باید تکلیفش مشخص شود که ایا در اردوگاه باید نگهداری شود یا جذب جامعه شود یا اینکه در زمان بهتر شدن شرایط برگردد. به هر حال پناهندگی دوره موقتی است اما وقتی آمار و دیتا نداشته باشید، مهاجر چهل سال پناهنده می ماند و نه رسمیت پیدا میکند و نه جذب اجتماعی و فرهنگی میشود و نه قادر به دریافت شناسنامه و پاسپورت است.)
بلاتکلیفی و سردرگمی مهاجرین در ایران موضوع تازه ای نیست، اینکه ایران با وجود داشتن جمعیت بالای مهاجر هنوز نتوانسته است سیاست خود را در قبال مهاجرین در حوزه ساماندهی و تعیین تکلیف آنان مشخص کند، رساننده بی برنامگی و یا سهل انگاری مسوولین قانونگذار و اجرایی در نظام می باشد.
دولت پاکستان در بسیاری از امور، جذب مهاجرین را برعهده مردم گذاشته و شرایط را بگونه ای رقم زده است که بیشتر مردم تصمیم گیرنده در باره مهاجرین هستند و دولت پاکستان بجز در زمینه اخراج (آنهم در این اواخر) دخالت مستقیم دیگری در امور مهاجران نداشته است. به همین دلیل مهاجرین هموطن به لحاظ همزبانی و وجوه اشتراک زیاد با پاکستانی ها، تقریبا با شرایط کنار آمده و حتی در موارد بسیاری تابعیت پاکستانی گرفته اند.
البته در مناطق مختلف نوع زندگی و رفتاری در این کشور متفاوت بوده است.
در دیگر کشورها سیاست جذب جامعه مهاجر به جامعه میزبان، از اصول اصلی و سیاست رسمی بشمار می آید. به همین دلیل، دولت ها بودجه های خاصی را جهت جذب مهاجرین به جامعه خودشان تصویب کرده اند و خدمات فراوانی در این زمینه به مهاجرین عرضه می دارند تا سریع تر جذب جامعه شده و مانند دیگر مردم به زندگی عادی خود برسند.
چندی قبل وزیر امور اجتماعی آلمان اعلام کرد که یک چهارم جمعیت آلمان را افرادی با سابقه مهاجرت تشکیل می دهند که اکنون جذب جامعه شده و مانند دیگر آلمانی ها تابعیت این کشور را دارند و هیچ تفاوتی بین یک مهاجر و یک آلمانی وجود ندارد.
این جملات مانند برخی کشورها شعاری نبوده و واقعیت عینی جامعه است.
در کشورهای اروپایی و غربی هزینه یک مهاجر برای دولت ها ماهیانه بیشتر از یک هزار دالر می باشد(از کرایه خانه تا پول نقدی، بیمه درمانی، کلاس های زبان و...) که بیشتر این افراد جذب جامعه می شوند و با کار کردن شان به دولت ها مالیات می پردازند و تازمانی که جذب جامعه نشده اند تمامی هزینه های شان با دولت های میزبان است.
اما در ایران تاکنون اینگونه بوده است که مهاجر باید مهاجر بماند آنهم با تحقیر و توبیخ و ترس از اخراج و احساس ناامنی اجتماعی و تشدید فشارهای روز افزون و....
این بلاتکلیفی تا کجا ادامه خواهد داشت معلوم نیست، زیرا علاوه بر سردرگمی جامعه مهاجر، به ایجاد فاصله بیشتر بین مهاجرین و جامعه ایرانی می رسد و این فاصله ها هر روز تبدیل به عقده های روانی اجتماعی در میان دوطرف می گردد.
به این نکته توجه کنید که در میان کشورهای جهان، ایران تنها کشوری است که بیشترین تعداد مهاجر ناراضی را در خود جای داده است. در حالیکه با یک برنامه ریزی ساده و درست انسانی و اسلامی، این موضوع می توانست روند مثبتی بخود بگیرد.
مردم ایران همواره با مهاجرین رفتار خوب و انسانی داشته اند، نمونه اش ازدواج ده ها هزار تبعه ایرانی با مهاجرین و ورود آسان آنان به بازار کار و زندگی مسالمت آمیز مهاجرین با جامعه میزبان می باشد، اما ندانم کاری دولتمردان و مسوولین ایرانی در این حیطه و اعلام اخبار تحریک کننده، ضربه های جبران ناپذیری بر روابط اجتماعی و روحیات هر دوطرف وارد کرده است که خاطرات تلخ آن تا نسل های بعدی در اذهان عامه باقی خواهد ماند و حتی در تاریخ ماندگار خواهد شد.
این موضوع نه تنها جامعه مهاجر را تحت فشار های روانی می آزارد که روحیات اسلامیی، انسانی، همزبانی، تاریخی و اجتماعی جامعه میزبان را نیز زیر سوال می برد.
جالب توجه است که بدانید، اکثر مهاجرین در ایران با ورود مهاجرین غیرمجاز که بصورت قاچاق وارد ایران می شوند و بدون شناسایی وارد جامعه شده و بکار می پردازند، موافق نیستند و هیچ مشکلی با اخراج آنان از ایران ندارند. آنچه همه را می آزارد، نگاه یکسان مسوولین دولتی و تلقین آن به جامعه میزبان، به همه مهاجرین است. فردی که چهل سال است در ایران زندگی می کند با فردی که امروز قاچاقی بنام مهاجر وارد ایران شده است فرقی ندارد و دولت همه را به یک چشم می بیند در حالیکه فرد تازه وارد میتواند دوباره برگردد اما فردی که سالها در این کشور زندگی کرده یا در ایران بدنیا آمده و هرگز افغانستان را ندیده است، بازگشت برایش دشوار است آنهم اگر یک زن و یا یک جوان زیر سن و یا فرد مسن، بدون دیگر اعضای خانواده اش طرد مرز گردد....
افراد فاشیست و نژاد پرست در ایران بدانند که اگر مهاجرت بد است، بیش از ده میلیون ایرانی در کشورهای اروپایی و آمریکایی چه می کنند؟
آیا با آنان اگر چنین برخوردهای غیر انسانی بشود، شما بازهم به نژاد پرستی اعتقاد خواهید داشت؟
اگر به فکر این دنیا و موقعیت های موقت و مقطعی آن نیستید به فکر آخرت خود باشید و از اصول اسلامی انسانی خود تخطی نکنید.