تاریخ انتشار: 1404/01/20 11:5کد خبر: 115532

شورای ملی نجات، فراریان خاین

شورای ملی نجات، فراریان خاین

رهبران بی خرد نادان، نام تشکیلات خود را شورای ملی نجات افغانستان نام گذاری کرده اند در حالیکه اعضای همین شورا باعث دربدری مردم و تسلیم کشور به طالبان و نابودی این سرزمین شدند

رهبران خود فروخته و خاین به کشور و مردم، بار دیگر یک فرد خاین بارز و متجاوز به آیین و آرامش مردم را به عضویت شورای خود در آوردند.
«شورای ملی برای نجات افغانستان» در بیانیه‌ای اعلام کرد که محمد عمر داوودزی،‌ از مقام‌های ارشد دولت پیشین افغانستان به عنوان رییس اجرایی این شورا انتخاب شده است.
در بیانیه شورا آمده که به تازگی 34 نفر دیگر از رهبران سیاسی و جامعه مدنی افغانستان به عضویت این شورا درآمده‌اند که با این حساب شمار اعضای آن به 71 نفر رسیده است.
این شورا در بیانیه خود افزود که اعضا در مورد فهرست جدیدی از احزاب سیاسی و رهبران جامعه مدنی که تمایل خود را برای پیوستن به این شوار ابراز کرده‌اند، صحبت کرده‌اند.
طبق بیانیه شورا، آقای داوودزی و سرپرست دبیرخانه شورای ملی نجات افغانستان موظف به بررسی ساختار فعلی این شورا شده‌اند که پیشنهاد ایجاد کمیته‌های جدید، بخشی از آن است.

شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان متشکل از رهبران جهادی، مقام‌های حکومت پیشین و سران برخی از احزاب مطرح افغانستان است. این شورا پس از تسلط طالبان بر افغانستان در خارج از کشور تشکیل شد و اعضای آن همه در بیرون از افغانستان هستند.
مارشال عبدالرشید دوستم، عطامحمد نور، محمد محقق، عبد الرب رسول سیاف و سرور دانش از اعضای ارشد این جریان سیاسی هستند.
این شورا در بیانیه جدید خود گفت که به ماموریت خود برای توانمندسازی مردم افغانستان متعهد است و به دنبال ایجاد یک حکومت پاسخگو در این کشور است.
محمد عمر داوودزی که اتهامات فراوانی از جمله همسویی با جریان های مخرب و همکاری با گروه های تروریستی و غارت دارایی ها و ثروت های مردمی و بیت المال و اموال دولتی را در پرونده خود دارد، به عنوان رییس اجرایی شورای خود برگزیدند.

رهبران بی خرد نادان، نام تشکیلات خود را شورای ملی نجات افغانستان نام گذاری کرده اند در حالیکه اعضای همین شورا باعث دربدری مردم و تسلیم کشور به طالبان و نابودی این سرزمین شدند.
هنوز این متهمان به جنایت و خیانت، در فکر رسیدن به قدرت و غارت مجدد مردم و دارایی های خدادادی این مملکت هستند در حالیکه بر همه مردم ما روشن شده است که این خاینان جز دروغ و تزویر کار دیگری بلد نبوده و همواره در مسیر تباهی کشور و مردم گام برداشته اند.

رهبران خاین و خود فروخته دیروز و فراریان امروز، یکبار دیگر منتظر این هستند تا کشوری مانند آمریکا و یا دیگر قدرت های جهانی گوشه چشمی به آنها انداخته یکبار دیگر آنان را بر مردم بیچاره و سرگردان این مملکت مسلط بسازد تا باز این خاینان به دزدی ها و جنایات شان ادامه بدهند.
هرکدام از این خاینان فراری، در آوردن طالبان بر مسند قدرت، متهم بوده و مردم هرگز فراموش نکرده اند که این افراد در راستای تسلط طالبان تلاش های فراوانی انجام داده اند.

مجمع ملی برای نجات افغانستان روز جمعه، 16 قوس سال گذشته طی مراسمی آنلاین اعلام موجودیت کرد.
در اعلامیه این ایتلاف آمده است: «اعلام موجودیت مجمع ملی برای نجات افغانستان یک رویداد مهم و استثنایی در جهت استحکام و انسجام بیش‌تر مبارزات مردم برای نجات افغانستان است که استقلال، عدالت، آزادی و ایجاد نظام سیاسی برخاسته از اراده و رای مردم افغانستان را برای کشور به ارمغان خواهد آورد.»
این مجمع امیدواری کرده است که طالبان برای بیرون رفتن از وضعیت کنونی افغانستان تن به مذاکره بدهند.
این مجمع خواهان تعامل با کشورهای منطقه، جهان و همچنان سازمان ملل شده است.

در میثاق مشترکی که از سوی این ایتلاف منتشر شده، اهداف مجمع ملی برای نجات افغانستان شامل بسیج نیروهای مخالف طالبان، شفاف‌سازی ماهیت این گروه برای جامعه جهانی، تلاش برای ایجاد اراده بین‌المللی و منطقه‌ای برای حل بحران افغانستان عنوان شده بود.
براساس این میثاق، مبارزه با تروریسم، انتقال حاکمیت به مردم، تضمین مشارکت فعال آن‌ها در ایجاد دولت پاسخگو و تدوین قانون اساسی از دیگر اهداف این ائتلاف خوانده شده بود.

هرچند هیچگدام از این رهبران دستاوردی برای مردم نداشته اند اما شکست این ایتلاف از همان زمان مشخص بود، زیرا افراد نفوذی مخربی مانند عمر داوودزی عضو این تشکیلات بودند.
سابقه افرادی مانند عبدالرشید دوستم فرصت طلب، محمد کریم خلیلی ترسو، عمر داوودزی خاین و جاسوس، عطامحمد نور پول پرست، محمد محقق، عبدالرب رسول سیاف سیاس، صلاح‌الدین ربانی منزوی و بقیه خورد و ریزه هایی که از آنهای بنام رهبران تشکیلات های سیاسی یاد کردند، برهمگان مشخص و هوایدا است و نیازی به تشریح سوابق این افراد نیست اما جای تعجب است که افرادی مانند احمد مسعود در میان این به اصطلاح رهبران متهم به جنایت و خیانت چه می کند؟
رهبرانی که هنوز بفکر موقعیت های سیاسی و اقتصادی خودشان هستند و می خواهند از هر فرصتی بنام مردم اما برای خودشان استفاده کنند.

بقول رسول پارسی، "این‌هایی که ارتش مجهز، جنگ‌افزار، حمایت کشورهای بیرونی، دیپو‌های مملو از سلاح و مهمات، سرمایه‌های میلیون دلاری و... داشتند و حتی سه روز ایستادگی نکردند، و یک ساعت از قبر قهرمانان خود دفاع کرده نتوانستند، حالا بر اساس چه فشار سیاسی و جنگی این‌همه سر و صدا راه می‌اندازند؟ به قول نستوه نادری اگر من جای ایشان بودم و دیپوهای لبریز از سلاح (برای چند سال مبارزه) را از من می‌گرفتند و قبر پدرم را بادباد می‌کردند، همان‌جا و در همان لحظه خودم را می‌کشتم.

آیا رهبران مقاومت همان دزدها، مافیای مواد مخدر، مافیای قاچاق سنگ‌های گران‌قیمت، سلاح و... گذشته هستند؟ آیا نتیجه مبارزه این است که مردم بی‌پناه کشته شوند تا همان رهبران گذشته دوباره بر شانه‌های مردم سوار شوند؟
چرا ایشان، که فرزندهای‌شان در دبی، آمریکا، هند، فرانسه و... زندگی‌های لوکس دارند و مشغول معیشت‌اند، فرزندهای نازپرورده‌شان را برای حفظ این سرمایه‌های به میدان جنگ نمی‌فرستند تا برای حق خود و پیروان‌شان برزمند؟"

مرتضی جلالی نیز برهمین نظر است، "خواب رفتگان سیاسی از کنفرانس بُن خود را نشان دادند. کسانیکه به نمایندگی از مردم افغانستان و جریان جهاد و مقاومت به بن رفتند و کم کم اکت رهبری به خود گرفتند فاحش ترین اشتباهات سیاسی را مرتکب شدند. اشتباه این مدعیان رهبری، مردم و جریان مردمسالار را دهه ها به عقب بازگرداند اشتباهات غیرقابل بخشش عبدالله و یونس قانونی سرآغازی بر ایستایی جریان مردمسالار در افغانستان بود ادبیات اقلیت و اکثریت و برادر بزرگتر و کوچکتر و تحمیل یک چهره بعنوان زعیم و یک مُدل حکومتی بحیث نظام حاکم به مفهوم شکست یک آرمان تاریخی و یک باور عمومی بود.

آنها قدرت را برای خود می خواهند نه برای مردم؛ قدرت را بحیث ابزار کسب ثروت تعریف می کنند، به مقام که برسند سکوت می کنند گویا هم مجاهدین سهمشان را گرفته اند و هم خانواده قربانیان به حقشان رسیده اند و هم ملت از غم و غریبی خارج شده اند. آنها معمولا از رقبای درونی خویش باجگیری می کنند بیش از آنکه به تهدیدات بیرونی متوجه باشند، توانشان را در راه تخریب و تضعیف همرزمان و همقطاران خودشان صرف می دارند و باعث تضعیف روحیه ملی و مقاومت جمعی حوزه نفوذشان می شوند.

از نظر آنان راس هرم قدرت آمریکا و سپس متحدین آمریکا و بعد از آنها کشورهای منطقه است، بعد از آن رییس حکومت افغانستان است، بعد از آن منصبداران و مناصب کلیدی درون نظام است آخرالامر نوبت به مردم هم که رسید ملک ها و خان ها و فرماندهان و متنفذین و زورمندان محلی ارجحیت دارند. از نظر این دسته رهبران خواب رفته چیزی به نام اکثریت خاموش، فرهنگ مدرن سیاسی، قدرت توده ها، بینش شهروندی، غرور ملی و... زیاد اهمیت ندارد بنابراین بیشتر وقت و انرژی شان را صرف ملاقات ها و لابی گری ها در سطح سفارتخانه ها و نمایندگان خارجی و نهادهای درجه سه و چهار بین المللی و حتی مامورین استخباراتی در اروپا و آمریکا می کنند اینها به حزب بی باورند و اگر حزبی داشته باشند ترجیح می دهند در یک حزب کوچک رهبر باشند اما در یک حزب بزرگ با دیگران برابر نباشند.
اینها رهبر نیستند و نمی توانند باشند بلکه راه گم کردگانی هستند که خود بخشی از مشکلات مردم هستند و تبدیل به موانعی برای تفکر شهروندی و گذار به سمت دموکراسی شده اند."

سید اسحاق شجاعی، رهبران را علت اصلی از دست رفتن فرصت ها می داند: "در جمهوری20 ساله، فرصت‌های بسیاری سیاسی واقتصادی به افغانستان روی آورد؛ فرصت‌هایی که می‌توانست افغانستان را زیرورو نماید و به کشوری در حال توسعه، تبدیل و جنگ، ناامنی، فقر، بیکاری، بی‌سوادی و ... را ریشه‌کن کند. این فرصت‌ها در اختیار رهبران سیاسی بود؛ امّا رهبران سیاسی به دلایل زیادی، فرصت‌ها را آتش زدند؛ از جمله فقدان دانایی و مدیریت، نداشتن درایت، شعور سیاسی و دوراندیشی، غرق‌شدن در فساد، افتادن در دریای قدرت و ثروت و کر و کور شدن و نداشتن درد ملّی و مردمی. رهبران سیاسی، فرصت‌ها را به نفع شخصی و حداکثر قومی و حزبی خود مصادره و بی‌اثر کردند.

فساد و بی‌دردی این رهبران از کاخ‌های فرعونی، سفره‌های قارونی، موترهای آن‌چنانی، ریخت‌وپاش‌ها، ثروت‌های کلان در داخل و خارج آشکار است. در کشور فقیری که بیش از 90 درصد مردم، نمی‌توانند شکم خود را از نان خشک سیر کنند، داشتن چندین کاخ با امکانات رفاهی فوق‌العاده، موترهای آخرین سیستم آمریکایی و اروپایی، ساعت‌های 25 هزار دالری، خرید لباس از فروشگاه‌های لوکس فرانسوی، ساختن‌شهرک‌های متنوع، پنهان‌کردن خود در میان 200 تا 300 محافظ و ... با کدام عقل و کدام وجدان سازگار است.
در این 20 سال میلیاردها دالر برای بازسازی افغانستان از خارج آمد و در اختیار رهبران قرار گرفت؛ امّا رهبران، این پول‌ها را به خارج انتقال دادند و بانک‌های کشورهای عربی و اروپایی را پر کردند. میلیون‌ها دالر، طلا، کاخ‌ها و مارکیت‌های آن‌ها پس از فرار به دست طالبان افتاد.

فرصت‌های سیاسی20 ساله و میلیاردها دالر اهدایی، به جایی این‌که افغانستان را از فقر، جهل استبداد و عقب‌ماندگی برهاند و در توسعة کشور هزینه شود، رهبران سیاسی را در ثروت و قدرت غرق کرد؛ چنان غرقی که عقل و درایت را از آنان گرفت؛ کور و کر شدند و دیگر واقعیت‌ها را ندیدند و نفهمیدند که بر سر راه‌شان چاهی دهان باز کرده است. رهبران سیاسی از درون پوک و خالی شده بودند و نیاز به لگدی داشتند که خاکستر شوند. با لگدی که خوردند، خاکستر شدند و باد بردشان.
بنابراین رهبران سیاسی نادان، بی‌درایت، فاسد و خاین یکی از عمده‌ترین عوامل شکست جمهوریت در افغانستان می‌باشد."

بقول شریعتی، آری اینچنین بود برادر....

  • منبع: خبرگزاری افغان ایرکا
  • لینک کوتاه

تگ‌ها:

نظرات مخاطبان: