پیشبرد عقلانیت در جامعه ای مبتنی بر احساسات و تعصبات قبیله ای، نیازمند اصلاح زبان نخبگان، تقویت نهادهای حامل تفکر منطقی و ترویج گام به گام تجربه های عقلانی است. این مسیر دشوار، اما تنها راه رهایی از چرخه خشونت و عقب ماندگی و رسیدن به عدالت و توسعه پایدار است.
پیشبرد سیاست عقلانی در جامعهای غیرعقلانی شاید یکی از دشوارترین اما حیاتیترین مأموریتهای هر اندیشمند، کنشگر یا مصلح اجتماعی باشد. جامعه غیرعقلانی و قبیلهای الزاماً جامعهای نادان یا بیتجربه و بی خرد نیست، بلکه جامعهای است که در آن تصمیمگیریها و روابط اجتماعی بیشتر بر محور احساس، تعصب، تبارگرایی و وفاداریهای بیپرسش شکل میگیرند.
برای مثال امارت اسلامی طالب ها، نادان و بی خرد نیست اما خرد شان اسیر احساسات قبیلهای و مذهبی شده است. ممکن چنین حالتی فردا برای گروههای سیاسی و اجتماعی دیگر پیش بیاید عقلانیت شان تابع احساسات مذهبی، قومی و تباری شود چنانچه این تجربه را در دهه 1990 داشتیم. در چنین فضایی، اندیشه عقلانی یا گفتوگوی مبتنی بر منطق، اغلب به عنوان تهدید یا نشانه بیریشهگی تلقی میشود.
در نقطه مقابل، سیاست عقلانی ایستاده است؛ سیاستی که متعهد به عدالت، برابری، حقوق شهروندی، منافع عمومی، قانونگرایی و گفتوگوی آزاد است. اما این سیاست نمیتواند از بیرون بر جامعه تحمیل شود، بلکه باید از دل همان جامعه و با استفاده از ظرفیتهای موجود در آن رشد کند. فکر می کنم این انتقاد در عصر جمهوریت تاحدی وارد باشد یعنی ریشه های بیرونی متمایز نسبت به عوامل درونی و بومی دیده می شد. این کار با اصلاح زبان و ذهنیت نخبگان آغاز میشود. نخبگان باید خود را از منطق هیجان و خطابههای عاطفی رها کرده، زبان استدلال، تحلیل و مسئولیتپذیری را به گفتمان عمومی بازگردانند.
همزمان، باید نهادهایی ایجاد یا تقویت شود که حامل تفکر عقلانیاند: آموزش، رسانه، فرهنگ، دین، و سیاست باید به جای تولید پیروان احساساتی، شهروندان اندیشمند تربیت کنند. عقلانیت همچنین به تجربههای کوچک نیاز دارد؛ هر موفقیت خرد در تصمیمگیری جمعی، گفتگوی مؤثر یا عدالت نهادی باید بازتاب یابد و الگو شود. عقلانیت قهرمان لازم ندارد.
اگرچه این مسیر دشوار و بلندمدت است و سخن گفتن از آن در جامعه قربانی احساسات و هژمونی تباری، بسیار سخت است، اما تنها راهی است که به ما امکان میدهد از چرخه خشونت، عقبماندگی و تکرار تاریخ رها شویم. عقلانیت، اگرچه بیسر و صدا و تدریجی پیش میرود، اما تنها نیرویی است که میتواند جامعهای پریشان را به سوی معنا، عدالت، برابری، حقوق شهروندی و توسعه پایدار رهنمون شود.