اتباع بیگانه ی همسایه؛ یعنی افغانستانی ها، با پرونده پاک و امتحانی که به سر بلندی پس داده، برای همسایه ی خود؛ یعنی ایران ثبات و آبادانی می خواهند و امیدوارند که ایران در کشف شبکه های نفوذ و خرابکاری موفق باشد. اما به نظر می رسد که از فعالیت های جاسوسی در گذشته، درس گرفته نشده، همان گونه که از نحوه ی ترور اسماعیل هنیه درس گرفته نشد؛ که اگر می شد، این اتفاقات ناگوار برای فرماندهان عالی رتبه و دانشمندان برجسته پیش نمی آمد.
ضربهای که نفوذ به ایران و حزبالله وارد کرد، پهپادهای پیشرفتهی هرمیس و جنگندههای مدرن اف-35 وارد نکردند. پس یک هزینهی چند میلیارد دلاری و نیروهای کارکشته زیاد نیاز است تا ایران شبکههای گستردهی نفوذ اسراییل را کشف کند و با آن مقابله نماید. ایران نیاز دارد که در این مورد اقدامات همهجانبه انجام دهد. پس دغدغهها و نگرانیهای ایران را در این رویارویی حساس و سرنوشتساز باید درک کرد.
در مورد شبکههای نفوذ اسراییل، قبلاً از جوانب مختلف هشدارهایی داده شده بود و اتفاقاتی افتاد که باید جدی گرفته میشد؛ ولی نشد. آنچه از رویارویی اسراییل با ایران و حزبالله آشکار شده، این است که نفوذ اسراییل بسیار گسترده، در سطوح بالا و در لایههای مختلف وجود دارد. به سه مورد اشاره، سپس به یک نتیجه بسنده میشود:
علی اشتری: علی اشتری، متخصص تجهیزات مخابراتی، حفاظتی و امنیتی بود. او چند شرکت تجاری داشت و مدت 17 سال به واردات تجهیزات فنی مخابراتی و الکترونیکی مشغول بود. او با هوش خیلی بالا، با نیروهای دفاعی و امنیتی ایران همکاری میکرد و به آنها مشاوره فنی میداد. در پشت پرده؛ اما او جاسوس اسراییل بود. علی اشتری وظیفه داشت که از مراکز حساس و افراد مهم، اطلاعاجمعآوری کند و افرادی را برای عضویت موساد معرفی نماید. یکی از وظایف خاص او، معرفی قطعات معیوب برای پروژههای فوق حساس عنوان شده که منجر به شکست پروژهها میشد. علی اشتری در سال 1387 به جرم جاسوسی برای اسراییل بازداشت و چند ماه بعد اعدام شد.
علیرضا اکبری: علیرضا اکبری جاسوس بلندپایه و دو تابعیتی انگلیس بود. گفته میشود او با همکاری روسها شناسایی و دستگیر شد. مسوولیتهای او در زمانهای مختلف به ترتیب چنین بیان شده است: مسوول سازمان نظامی اجرای قطعنامه 598 شورای امنیت، مسوول مطالعات امنیت بینالملل در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص، معاون وزیر دفاع، مشاور دبیر شورای عالی امنیت ملی، رییس مؤسسه مطالعات راهبردی، مشاور فرمانده نیروی دریایی، معاون حوزهی امنیتی–دفاعی وزارت دفاع و معاون روابط خارجی وزارت دفاع. یکی از فعالیتهای او مشاوره در زمینهی مذاکرات هستهای هم عنوان شده است. علیرضا اکبری، درست در همان سالی که علی اشتری بازداشت و اعدام شد، او نیز بازداشت شد و سپس با قید وثیقه آزاد گردید. علیرضا، که پیشانیاش به علامت زهد پینه بسته بود، بار دیگر در سال 1398 بازداشت و در نهایت در سال 1401 اعدام شد. چهار ماه پس از اعدام او، منابع مستقل غربی، جاسوسیاش در مورد برنامهی هستهای ایران را تأیید کردند.
شهرام امیری : شهرام امیری، پژوهشگر و متخصص رادیو ایزوتوپهای پزشکی در دانشگاه صنعتی مالکاشتر بود. او در سال 1388 در سفر حج در عربستان ناپدید شد و بعد از آمریکا سر درآورد. در امریکا چند ویدیو منتشر کرد و اظهارات ضد و نقیض بیان کرد. امیری بعد از گذشت 13 ماه، به ایران باز گشت. او پس از بازگشت به ایرن، مدتی بعد، به اتهام جاسوسی برای سیا بازداشت شد. گفته میشود که او در برنامهی هستهای ایران کار میکرد و اطلاعاتی حساسی در این باره داشته. قرار بر این بوده که سیا در برابر کاری که امیری انجام میدهد و اطلاعات حساسی که منتقل میکند، مبلغ پنج میلیون دلار به او بپردازد و اقامت آمریکا را نیز به او اعطا کند. او در نهایت به اتهام فوق، در سال 1395 اعدام شد.
از کاترین شکدم، علی عسگری، و کسانی که احمدینژاد ادعا کرده است، صرفنظر میکنیم؛ و همینطور در مورد کولبرها و لنجها چیزی نمیگویم.
پس از جنگ دوازدهروزه، یکی از چیزهایی که بر سر زبانها افتاد، این بود که بهخاطر مساله نفوذ، حضور افغانستانیها در ایران میتواند خطرساز باشد و اتهامات سنگینی نیز در این باره وارد شد. ظاهراً 16 نفر افغانستانی هم به ظن ارتباط با شبکههای نفوذ بازداشت شدند.
چیزی که از مسوولین کشور همسایه انتظار میرود، این است: مظلومنمایی در کار نیست، لازم نیست از اخلاق سخن گفته شود، بلکه تکیه صرفا بر مبنای اطلاعات واقعیتها موجود است. اتباع افغانستان را بیرون کنید، افراد فاقد مدرک سر جای خود؛ شما حتی حق دارید افراد دارای مدرک را هم خارج کنید. این سرزمین شما است و این حق شما است.
با اینکه در دنیا، جاسوسی هیچ چیز بعیدی نیست، اما اتهام جاسوسی برای افغانستانیها بسیار دور از ذهن است. بر اساس نمونههایی که بیان شد، جاسوسها در دل نهادها و سازمانها حضور دارند. جاسوس در وزارتخانهها، سازمانها و نهادهای حساس، سمت و مقام بلند دارد. با درنظرداشت تجارب گذشته میتوان گفت؛ جاسوس در مراکز پژوهشی و تحقیقاتی حساس فعالیت دارد. جاسوس در زمینهی واردات قطعات حساس کار میکند. جاسوس در زمینهی دفاعی، امنیتی و ضد امنیتی مشاوره میدهد. جاسوس شرکتدار است، جاسوس در فعالیتهای بازرگانی مشارکت دارد. جاسوس در ردههای تصمیمگیری در جلسات مهم، از شکوه ایران و غلبه بر دشمنان سخن میگوید. جاسوس دربارهی غنیسازی و برداشتن تحریمها اظهارنظر میکند و مشاوره میدهد.
مشاغلی که برای افغانستانیها درنظر گرفته شده، چاهکنی، کانالکنی، خشتزنی، بنایی، کار در مرغداری و امثال آن است. با فعالیت در این حوزهها، جاسوسی به لحاظ ارزش، امکان ندارد.
اتباع بیگانهی همسایه؛ یعنی افغانستانیها، با پرونده پاک و امتحانی که به سر بلندی پس داده، برای همسایهی خود؛ یعنی ایران ثبات و آبادانی میخواهند و امیدوارند که ایران در کشف شبکههای نفوذ و خرابکاری موفق باشد. اما بهنظر میرسد که از فعالیتهای جاسوسی در گذشته، درس گرفته نشده، همانگونه که از نحوهی ترور اسماعیل هنیه درس گرفته نشد؛ که اگر میشد، این اتفاقات ناگوار برای فرماندهان عالیرتبه و دانشمندان برجسته پیش نمیآمد.
اکنون روند بهگونهای پیش میرود که افکار عمومی، بهجای مطالبهی ملی، در برخورد با جاسوسان حرفهای، روی یک مجموعه افغانی بیپناه متمرکز میشود. این مسیر، مسیر انحرافی است و میتواند ایجاد حاشیهی امن برای جاسوسان حرفهای و عوامل نفوذی باشد. ممکن است که در این مورد نیز مشاورههای علی اشتریها و علیرضا اکبریها و شهرام امیریها در کار باشد.