تاریخ انتشار: 1404/06/03 8:1کد خبر: 116491

روایت دردناک سمیرا: هشت سال قربانی تجاوز جنسی پدرم بودم

روایت دردناک سمیرا: هشت سال قربانی تجاوز جنسی پدرم بودم

سمیرا می گوید که از 12 تا 16 ساله گی، بارها از سوی پدرش مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است. او می افزاید که این خشونت ها تنها به تجاوز محدود نبوده، بلکه در این مدت، پدرش او را شکنجه و لت وکوب نیز می کرده است.

سمیرا، دختری که از کودکی قربانی خشونت و تجاوزهای جنسی پدرش شده، در حکایتی تلخ از شکنجه، تهدید و تنهایی‌اش می‌گوید؛ داستانی از دردی که نه‌تنها از دست یک پدر ظالم، بلکه از نبود حامی و بی‌رحمی زنده‌گی سرچشمه می‌گیرد. او اکنون بی‌پناه و در عذاب، چشم‌انتظار روزی است که صدایش شنیده شود و سرپناهی پیدا کند. او می‌گوید که پس از تحمل سال‌ها تجاوز و شکنجه، ناگزیر خانه را ترک کرده و اکنون بی‌سرپناه و درمانده، تنها آرزویش این است که صدایش شنیده شود. سمیرا از تمامی رسانه‌ها و نهادهای مدافع حقوق بشر می‌خواهد که به دادش برسند و جانش را نجات دهند. به‌دلیل تهدیدات امنیتی، نام «سمیرا» مستعار است و مکان دقیق زنده‌گی او نیز در گزارش ذکر نشده است.

سمیرا می‌گوید که از 12 تا 16 ساله‌گی، بارها از سوی پدرش مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است. او می‌افزاید که این خشونت‌ها تنها به تجاوز محدود نبوده، بلکه در این مدت، پدرش او را شکنجه و لت‌وکوب نیز می‌کرده است.

سمیرا می‌افزاید که پس از افشای حقیقت، پدر و برادرش او را تهدید به مرگ کرده‌اند، و به همین دلیل ناچار شده خانه را ترک کند. او اکنون بی‌سرپناه است و در میان مرگ و زنده‌گی دست‌وپنجه نرم می‌کند.

این دختر همچنین روایت می‌کند که وقتی تنها هشت سال داشت، مادرش به‌شکل مرموزی به قتل رسید. به گفته‌ او، پدرش بارها مادرش را شکنجه می‌کرد و خواهرانش می‌گفتند که هیچ‌گاه چهره یا اعضای بدنش را بدون آثار کبودی و زخم ندیده بودند.

این دختر می‌گوید که درد و رنج مادرش را به ارث برده و از وضعیت ناگوار زنده‌گی در کنار پدرش شکایت دارد. به گفته سمیرا، پدرش بارها به او تجاوز کرده و هر بار که مقاومت نشان داده، شکنجه و لت‌وکوب شده است.

سمیرا می‌گوید: «سال 1396 بود که مادرم کشته شد. وقتی خواهرهایم و پدرم به حوزه رفتند، جسدش را تحویل گرفتند. پدرم هیچ‌کاری نبود که در حق مادرم نکرده باشد. آن‌قدر او را شکنجه می‌کرد که تمام بدنش کبود شده بود.»

این دختر می‌گوید: «بعد از مرگ مادرم، مسوولیت مراقبت از برادرم را برعهده گرفتم و به‌جای ادامه درس، تمام تلاشم را برای رسیده‌گی به او گذاشتم. اما پدرم مرتب به من دست‌درازی می‌کرد. نمی‌توانم توضیح بدهم که چه رفتارهای وحشتناکی داشت. سکوت می‌کردم، چون می‌ترسیدم مرا بکشد. وقتی بزرگ‌تر شدم، شب‌ها به بسترم می‌آمد؛ خودم را به خواب می‌زدم به امید این‌که شاید خجالت بکشد. اما او وانمود می‌کرد که من متوجه تجاوزش نمی‌شوم. هر بار که مقاومت می‌کردم، مرا به شدت شکنجه می‌کرد.»

سمیرا می‌گوید: «در مکتب به اندازه‌ای به فوتبال علاقه داشتم که هیچ دختری مثل من نبود. در ساعت سپورت همیشه فوتبال بازی می‌کردم و هم‌صنفی‌هایم زیاد تشویقم می‌کردند. پدرم وقت مسابقه فوتبال مرا دید پرسید کجا تمرین می‌کنی؟ می‌گفت دختر و فوتبال؟ تو چرا فوتبال بازی می‌کنی؟»

این دختر می‌گوید: «پدرم همیشه به من طعنه می‌زند که دختر فلان کس فلان‌جا رسیده، اما تو هیچ کاری نکردی. در حالی که آن دختر با حمایت پدر و مادرش پیش رفت، اما تو… تو به من تجاوز کردی، تو پدر نیستی. از وقتی مادرم از دنیا رفت، پدر و برادرم که معتاد است، هرچه خواستند سرم آوردند. نمی‌توانم وضعیت خودم را درست بیان کنم. دو روز می‌شود که فقط یک لقمه نان خورده‌ام. نمی‌دانی چقدر درد می‌کشم و چقدر تنها هستم.»

سمیرا خطاب به پدرش می‌گوید: «در مورد مرگ مادرم سکوت کردم، اما درباره شکنجه‌هایی که خودت بر من روا داشتی، نمی‌توانم ساکت بمانم. شما هیچ شرمی ندارید. پدرم همیشه می‌گوید که تو حق دختری‌ات را ادا نکردی. تو کی هستی که از شرم حرف بزنی؟ روزهایی که زیر شکنجه‌های تو بودم، بغضم ترکید و گریه‌های زیادی کردم. خدایا چرا هیچ‌کس نیست که دردهایم را به او بگویم.»

این دختر اکنون در یکی از ولایت‌های شمال کشور در وضعیتی دشوار به‌سر می‌برد و خواهان سرپناهی امن است؛ جایی که در آن دوباره مورد خشونت قرار نگیرد و صدایش شنیده شود.
او حتا برای رهایی از چنگال پدرش به طالبان نیز عریضه داده، اما تا کنون پاسخی دریافت نکرده و تنها به او گفته شده که موضوع را پی‌گیری خواهند کرد.

  • منبع: خبرگزاری افغان ایرکا
  • لینک کوتاه

تگ‌ها:

نظرات مخاطبان: