ترور استاد ربانی؛ تداوم پروژه حذف مجاهدین از صحنه افغانستان / مهسا مجیدی =================================== ترور، همواره در تاریخ مبارزات سیاسی یکی از ابزارهای کثیف برای حذف فیزیکی افراد از صحنه سیاست بوده است. این ترورها معمولا از طرف کسانی اعمال می شوند که قادر به پذیرش نیروهای برابر با قدرت خود و یا چالش ساز را ندارند. ترور، همواره در تاریخ مبارزات سیاسی یکی از ابزارهای کثیف برای حذف فیزیکی افراد از صحنه سیاست بوده است. این ترورها معمولا از طرف کسانی اعمال می شوند که قادر به پذیرش نیروهای برابر با قدرت خود و یا چالش ساز را ندارند. این مسئله در افغانستان به یک پروسه ی تاریخی و حتی در برخی موارد به پروژه ای برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده تبدیل شده است. ترور استاد برهان الدین ربانی در تداوم این پروژه قابل تعریف و ارزیابی است. چون شخصیتی نظیر ربانی، از قابلیت های بالایی برای به چالش کشاندن نظام های سیاسی غیر مشروع را دارا بود؛ امری که خوشایند اکثر بازیگران صحنه افغانستان نبود. نه پاکستانی ها، نه طالبان، نه آمریکایی ها و حتی نه دولت برآمده از اشغال نیروهای ائتلاف بین المللی و ناتو، تحمل چنین شخصیتی را نداشتند و ترور وی به نوعی پروژه ی اشتراکی و زاییده منافع آنان بوده است. پس از ترورهای متعدد سران مشهور مجاهدینِ متصل به جبهه متحد شمال که بارزترین شخصیت آن، احمد شاه مسعود بود، روند حذف و به حاشیه راندن مجاهدین، از همان آغاز 2001 و پس از تشکیل دولت جدید افغانستان شروع و تداوم داشته است که شهادت مصطفی کاظمی، ژنرال داوود داوود، ژنرال خیلی، ژنرال شاه جهان نوری و ترور ناجوانمردانه استاد ربانی در این راستا قابل تحلیل است. هر چند سخنگوی طالبان در تماس با رسانه ها مسئولیت ترور ربانی را بر عهده گرفته است و بر اساس منابع موثق عامل انتحاری به عنوان نماینده طالبان در منزل ربانی حضور یافته بود و با جلب اعتماد از این طریق و به واسطه یکی از اعضای شورای عالی صلح افغانستان که گفته می شود نام وی "واحدیار" (1) است، وارد منزل وی شده بود، اما در زیر به ابعاد ترور استاد ربانی پرداخته می شود: 1- آمریکا: استاد ربانی یکی از سران جهادی و رهبر حزب جمعیت اسلامی، به واسطه پشت نمودن به اهداف و خواسته های آمریکا، جان خود را از دست داد. آمریکا به شدت از مواضع ضد غربی شهید ربانی در هراس بود. استاد ربانی واقعا نگران آینده افغانستان، ثبات و امنیت آن بوده و از مخالفان امضای پیمان استراتژیک افغانستان با آمریکا به حساب می آمد. وی که از رهبران برجسته جهادی افغانستان بود سال ها علیه اشغالگران روس و پس از آن علیه طالبان جنگید.وی که ریاست شورای عالی صلح افغانستان را به عهده داشت، به تازگی سخنان تندی علیه طالبان ایراد کرد که برخی آن را استعفای ربانی از شورای عالی صلح برداشت کردند. ربانی طالبان را جریان انحرافی خوانده بود و گفته بود که آنها مدرسه های دینی را به مراکز تربیت تروریسم تبدیل کرده اند. وی در آخرین اظهارات خود، در مورد مذاکره با طالبان اعلام کرده بود که با وجود تلاش مضاعف برای مذاکره با طالبان، اکنون مشخص نیست با چه کسی، در کجا و چگونه مذاکره کنیم. چراکه طالبان آدرس مشخصی ندارند و تمام تلاشها بی نتیجه مانده است. در همین راستا شبکه خبری تمدن اعلام کرد که یک تبعه آمریکایی مضنون لحظاتی پس از ترور برهان الدین ربانی در نزدیک منزل وی دستگیر شده است. اطلاعات بیشتری در این زمینه در دست نیست و منابع امنیتی نیز تاکنون اظهارنظری در این مورد نکرده اند. 2- طالبان: سخنگوی طالبان در تماس با رسانه ها مسئولیت ترور ربانی را بر عهده گرفت. بر اساس منابع موثق عامل انتحاری به عنوان نماینده طالبان در منزل ربانی حضور یافته بود و با جلب اعتماد از این طریق و به واسطه یکی از اعضای شورای عالی صلح افغانستان که گفته می شود نام وی "واحدیار" است، وارد منزل وی شده بود. گروه های مسلح طالبان ، که از حمایت بخشی ازکشورهای ناتو به ویژه انگلیس و حتی آمریکا، پاکستان، کشورهای عربی خلیج فارس، وهابی های عربی و القاعده برخوردار اند، با سازماندهی ترورها و قتلهای زنجیره ای سیاسی نخبهگان سیاسی و نظامی تاجیک، که ازمحور مقاومت ملی برخاسته اند، هدف قرار داده و میخواهند آخرین موانع را برای جلوس پیروزمندانه به قدرت زیر نام سیاست "آشتی ملی"، بردارند . ترورهای زنجیره ای شادروان کاظمی، سید خیلی ،ژنرال داود داود ،ژنرال شاه جهان نوری و متحدین جبهه مقاومت ضد طالبان و پاکستان مانند داکتر عبد اله لغمانی، انجینر عمر ، ملک زرین ، ژنرال خان محمد مجاهد و... در همین راستا تحقق یافت و این سیاست در واقع در همسویی کامل با رژیم قرار دارد ونهایتا اهداف تیم کرزی را در راستای حذف اتنیهای دیگر دنبال می کند ؛ 3- دولت افغانستان و حامیان بین المللی اش: دولت وابسته حامد کرزی با پشتیبانی وسیع و همه جانبه ی ناتو و در راس آن ایالات متحده امریکا، انگلیس و اسراییل در همکاری تنگاتنگ با حلقه های نظامی و استخباراتی پاکستان از بیرون و جبهه ای مشتمل از افغان ملت ، حزب اسلامی حکمتیار، شؤنیستهای غرب گرا ، سیادت طلبان قومی منشعب شده از حزب دموکراتیک خلق گذشته و تعدادی از بخشهای سیاسی طالبان از داخل با استفاده از تمام امکانات مصروف تحقق حذف رهبران جهادی و حتی هویتهای قومی، اقوام عیر خودی هستند. جمع بندی: مجاهدین جبهه شمال بعد از نبردهای ایثارگرانه با استعمار و تجاوز خارجی برای دفاع از سرزمین، دین و نوامیس ملی، خواهان مشارکت عادلانه در قدرت سیاسی، تقسیم متوازن قدرت و احترام به رعایت موزاییک قومی، زبانی، تاریخی و فرهنگی کشور بودند، اما نیل به چنین هدفی با در نظرداشت تداوم انحصار و موروثی بودن قدرت سیاسی در کشور، امری دست نیافتنی بود ومخالفت استاد ربانی با پروژه تعریف شده مشترک آمریکا، انگلیس، پاکستان، عربستان و طالبان مبنی بر مذاکره با شبه نظامیان و مخالفت با امضای توافقنامه استراتژیک آمریکا با افغانستان، موجب حذف فیزیکی رهبر مجاهد و کاریزماتیک جبهه متحد شمال شد. باید بطور جدی خاطر نشان گردد، که این نه اولین قتلهای زنجیره ای و نه آخرین آن خواهد بود و نه هم تضمینی وجود دارد که جلو اقدامات گسترده ازین دست گرفته خواهد شد. خصومتهای سیاسی ، فرهنگی و تاریخی علیه غیر پشتون ها و به ویژه تاجیک ها، سیاست کهنه وشناخته شده ایست که بارها اتفاق افتاده است و اکنون در آستانه اجلاس بن دوم، که در واقع تغییر رویکرد آمریکا و ناتو برای مدیریت صحنه افغانستان از آن یاد می شود، اهداف و منافع بازیگران همسو شده و ترور رئیس شورای عالی صلح در راستای مخالفت های استاد ربانی از روند پروسه صلح که تاکتیکی بیش نبود، طرح ریزی و از سوی عوامل خود فروخته طالبان اجرا شد. باید اذعان داشت ، که قتلهای زنجیره ای مجاهدین شناخته شده، جز یک توطئه ریشه دار و مشترک انگلیس، آمریکا، پاکستان، طالبان و حتی دولت افغانستان نبوده است و ترور شهید ربانی در همسویی کامل با استعمار و صهیونیسم بوده است . ------------------ 1 . واحد یار وزیر سابق طالبان در امور مهاجرین در تماس تلفنی با برهان الدین ربانی به وی اعلام می کند که دو تن از رهبران مهم طالبان تمایل دارند تا با شما مذاکره و سپس به روند صلح بپیوندند. واحد یار همراه با یک نفر که مواد منفجره را در عمامه خود جاسازی کرده بود به منزل برهان الدین ربانی وارد می شود. این وزیر سابق طالبان به محافظان ربانی می گوید که فرد همراه وی را بازرسی بدنی نکنند زیرا به وی هتک حرمت می شود و ممکن است از ملاقات با ربانی منصرف شود. به گفته "فضل کریم ایماق" عضو پارلمان افغانستان، این عامل انتحاری که همراه واحد یار به منزل ربانی وارد شده بود هنگام مصافحه با ربانی سر خود را به سینه ربانی نزدیک کرده و خود را منفجر می کند. از سرنوشت واحد یار اطلاعاتی در دست نیست، جسد ربانی در حال حاضر در بیمارستان وزیر اکبرخان کابل است. ****************************************************************** امرالله صالح: بخشهایی از حکومت در اختیار دشمن قرار دارد ================================= صدها نفر در کابل در اعتراض به ترور پروفیسور برهان الدین ربانی دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات که از سوی امرالله صالح، رئیس سابق اداره امنیت ملی و از چهره های مخالف حامد کرزی، هدایت میشد با انتشار بیانیهای ظهر امروز پایان یافت. صدها نفر در کابل در اعتراض به ترور پروفیسور برهان الدین ربانی، رئیس شورای عالی صلح و رئیس جمهور پیشین کشور دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات که از سوی امرالله صالح، رئیس سابق اداره امنیت ملی و از چهره های مخالف حامد کرزی، هدایت می شد با انتشار بیانیهای ظهر امروز پایان یافت. تظاهرکنندگان شعارهای مرگ بر طالبان سر داده و همچنین در شعارهای خود به سیاستهای دولت برای مذاکره با گروه طالبان اعتراض کردند. امرالله صالح در سخنانی برای تظاهرکنندگان گفت: «مردم افغانستان خواستار صلح با عزت هستند، صلح با عزت با سیاست تضرع در برابر قاتلان و دهشت افکنانی که تحت نام طالب در برابر مردم ما می جنگند، امکان پذیر نیست.» همچنین امرالله صالح در قطعنامهی پایانی که در این تظاهرات قرائت کرد، از سازمان ملل متحد خواست تا مسؤولیت تحقیق در مورد کشته شدن برهان الدین ربانی را برعهده گیرد. در این قطعنامه آمده است: «هیات تخصصی سازمان ملل متحد مسؤولیت تحقیقات برای دریافت حقایق و چگونگی ترور رهبر شهید ما را برعهده گیرد تا تمام ابعاد این دسیسه شوم برملا شده و تمام کسانی که چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم و یا از اثر غفلت وظیفه ای و بی تفاوتی در این حادثه مسؤول بوده اند، شناسایی و به پنجه قانون سپرده شوند.» قطعنامه افزوده است: «تحقیقات حکومت از اعتبار و مشروعیت برخوردار نیست، زیرا بخشهایی از حکومت، عملا در اختیار عوامل نفوذی دشمن قرار دارند.» ****************************************************************** متــن سخنـــرانی ســترجنــرال عطــاء محمــد نــور والــی بلـــخ در مــراســم تعـــزیه داری شـــهید پروفیســـور اســـتاد برهـــان الــدین ربــانی رهبــر معظـــم جهــاد و مقـــاومت مـــردم افغــانســـتان ================================================== مــن به یک زخــم تــو ای چـــرخ! نیفتـــم از پـــای گــــــر بــــود عمــــــر بینـــــــم بــه پیکـــــار دیگـــر حضار محترم، شخصیت های عالیقدر وبزرگان حاضر در مجلس! اسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته: نخست از همه، شهادت جانگداز والمناک رهبر شهید را به فرد، فرد شما عزیزان و خصوصاً به فرزندان عزیز رهبر شهید وبه همسنگران، یاران، هم فکران وبه کافه ملت افغانستان وامت مسلمه تسلیت عرض میکنم.امید وار هستم که با شهادت این پیر خرد مند، مرد تاریخ، مرد جهاد ومقاومت وبلآخره مردصلح که صادقانه نیم قرن از عمر گرانبهای خود را برای آزادی کشورش، برای انگیزه دادن و درس آزادمنشی به ملت و کشورش، برای ترویج دین مبین اسلام وبرای بذر صداقت وخدمت به احاد ملت، صادقانه کوشید و بلآخره خونش به قدمها وپاه های مردمش ریخت و خود را فداکرد، جنگ از این کشور رخت بسته کند واتحاد وهمبستگی جای شقاق، افتراق، نفاق وآنچه را که بیرون از مرز های کشور، توسط نوکران و خود فروختگان داخلی به کشور وارد می شود واز ملت قربانی میگیرد ومصیبت به استقبال ملت میآید.جای این بد بختی هارا صلح، وحدت وهمبستگی بگیرد.مصؤنیت وامنیت بیاید. دوستان عزیز! بسیار مشکل است که درین فرصت کم بتوانم در مورد سجایا، اخلاق، خصایل و شخصیت رهبر بزرگ، مرد دانشمند سنگر و سیاست، حرف بزنم، آنانیکه قلم توانمند دارند، اندیشه وانگیزه بلندبالای استادشهید را مینگارند.من درچند نکته می خواهم تاکید داشته باشم.مادررابطه به شهادت رهبرخود تحقیق میخواهیم، مابا اشک ریختن وبا انا لله وانا الیه راجعون خواندن نمی شود که از همه ی ناجوان مردیها و دشمنی ها وخیانت های صورت گرفته عبور کنیم.نمی شودبا اشتراک درجنازه ومراسم فاتحه وباتسلیت گفتن ها انتظاراین رابکشیم که همه ی مسایل تکمیل شده وهمه باما همدرد هستند.وما میخواهیم که ریشه این قضیه معلوم شود.مامیخواهیم که آنانیکه درین جنایت وخیانت نابخشودنی دست دارند، شناسایی شود وروی آنها سیاه گردد.ما نمی خواهیم خون شهدا، رهبران و فرزندان صدیق این وطن به هدر برود.چنانچه تا هنوز پرونده ی شهادت قهرمان ملی در حاله ی از سکوت است وبه ملت گزارش وسفارش داده نشده که کار به کجا کشیده وآنها کیها بودند واز کدام طریق به آغوش قهرمان ملی رسیدند.مانمی خواهیم که بایک فاتحه خوانی ازین جنایات عبور کنیم و انتظاربکشیم که پیهم یکدیگر مارا بکشند و بادست های خودمان همدیگر مانرا دفن کنیم؛وما بگوییم قهرمان داریم وشهید شدیم واین خدمت ما به خاطر ملت بوده، بلی خدمت بخاطر ملت بوده ولی ما نمیخواهیم دشمنان ما به این ساده گی بر ما موفق شوند و این سرزمین مرد خیز را دچار توهم نمایند، مردان پیکار را از ما بگیرند و سران مدافع را به شهادت برسانند، آنانیکه از کشور دفاع میکنند.کشور را حمایت میکنند ومردم رابسیج میسازند واین ظرفیت رادارند، از میان بردارند.بلآخره این سلاح را هم از ما بگیرند وقربانی کنند ودیگران مانند رمه ی گوسفند بر ما چوپانی بکنند.ما میخواهیم که ازشهادت خان محمدخان مجاهد گرفته تا ملک زرین ؛از داوود جان شهیدگرفته تا مولانای سیدخیلی از مولانا شاه جهان نوری گرفته تاهمه کسانیکه شهید شدند، چی درگذشته با شهادت قهرمان ملی چی امروز که بزرگترین قربانی را ازما گرفتند، رهبر مارا ازما گرفتند، خاموش بنشینیم.هرگز! نه، ما میخواهیم ازراه اصولی ومنطقی پیش برویم.ما میخواهیم که با استفاده از حقوق مدنی خویش و با بهره گیری از مزایای دموکراسی وبلآخره حقی که مابه حیث انسان داریم ازقطره قطره خون شهیدان عزیز خود دفاع وحمایت خواهیم کرد. از همه شهدای گذشته ی خود حمایت و در خواهیم یافت که لکه های قطرات خون مقدس شهدای ما دردامان کیست؟در دامن هرفاسدی که باشد، در دامن هرخاینی که باشد و دامن هرجنایت کاریکه درین شهادت های زنجیره یی، آلوده است، باید شناسایی شود.من در اولین پیام خود دراولین لحظه ی که رهبر بزرگ ما شهید شد، نه مصلحت را درنظرگرفتم ونه چوکی وموقف را، گفتم انتقام خون رهبر شهید خودرا میگیرم واین بی جواب نمی ماند.ما نمی خواهیم که بزدلانه خودرا را بزمین بگذاریم وشمشیر جلاد به ترتیب به گردن هریک ما گذاشته شود.ما میخواهیم مردانه، قامت برافراخته، جوانمردانه وبلآخره عیارانه ایستاده باشیم واز کشور و مردم خود دفاع کنیم.از ملت، ازآرمانهای جهاد و مقاومت خود، از ارزش های دینی و ملی خود وهم از شخصیت های خود حمایت بکنیم. دوستان عزیز! بزرگان و مردم شریف کشور! من نمی خواهم صحبت بیشتر و عاطفی داشته باشم.من می دانم که با وجود شهادت بزرگترین منادی صلح و رهبر شهید، حرکاتی صورت میگیرد و معنی اش این است که باز هم با این گروه شیطانی، صلح صورت گیرد.صلح یک امر الهی است.صلح یک امر اسلامی است، صلح یک امرانسانی است، ما بادل وجان، گوشت وپوست وباخون خود، صلح را قبول داریم، واما صلح باچه کسی؟ صلح با آنانیکه به صلح ارزش قایل نیست وصلح را یک امر و یک ضرورت انسانی درجامعه و کشور نمی پندارند و اصلاً صلح رانمی شناسند، صلح با اینها؟ما هروزیکه میگذرد، هرماه وسالیکه میگذرد، بزرگترین شخصیت های خودرا قربانی می دهیم.هم امتیازمیدهیم، هم پول میدهیم، هم دست دراز میکنیم، هم برادر خطاب میکنیم، هم وطندارمی گوییم، هم مسلمان میخوانیم و هم دعوت میکنیم و سر انجام مارا قربانی میگیرند.به اطفال ما رحم نمی کنند به زنها رحم نمیکنند به علمای ما رحم نمی کنند وحتی به مسجد هم رحم نمی کنندکه یگانه عبادت گاه خداوند است.آنانیکه از جاده ها میگذرند، به مارکیت برای خرید میروند، مورد خشم این جنایت کارانی که ما به آنها برادر میگوئیم و رهایش میکنیم، قرار میگیرند.نها برادر اینهاینها ازاسلام برداشت عجیبی دارند.اسلام را بدنام کردند. مردم عزیز! علمای بزرگ! این را بدانید: اگر همه عناصر ضد اسلام، دست رایکی میکردند وصدها و میلیونها و حتی تریلیون دالر مصرف میکردند اینقدر که اینها اسلام را بدنام کردند.آنها نمیتوانستند.ازچادر زن استفاده کردند از لباس زن بزدلانه استفاده کردند ازلنگی که مظهر روحانیت در کشور و سمبول ملی واسلامی ماست، استفاده کردند و بدنامش کردند.ما باکدام منطق قبول شان کنیم؟وباآنهاصلح کنیم؟مابه صلح باور داریم.اعتقاد داریم، به صلح اعتماد داریم.صلح نیاز مردم ماست.صلح ضرورت ماست، اما بااین انسانهای صفاک وخونخوار وآدمخوار نمی شود صلح کرد.واین هم نهایت دور از خرد ومنطق انسانی و سیاسی است که از یک جانب مارا قربانی بگیرند وما با عذر کردن برایشان صلح پیشنهاد کنیم.صلح باکسانیکه منطق صلح دارند، پذیرفتنی است. دوست های عزیز! حرف هایی در مورد جمعیت اسلامی شنیده میشود. جمعیت اسلامی یک حزب فراگیر وگسترده ملی درسطح کشوراست. ازهمه اقوام وملیت ها درین آئینه خودرا میبینند واینجا جاه دارند.جمعیت اسلامی یک دارالانشاء دارد.باقلم رهبرشهید صد و چندنفر موظف به تدویر کنگره جمعیت اسلامی، شده بودند، ما همان راه را ادامه میدهیم واینهابشکل نورمال کار خود را تا زمان تشکیل کنگره به پیش ببرنند.خواهش من اینست منحیث یکی از اعضای جمعیت که کنگره ی جمعیت را دایر کنند وهزاران نفررا جمع تا آنهاتصمیم بگیرند که سرنوشت آینده جمعیت چی می شود.چون خبرنگاران چیزهایی درین رابطه پرسان میکنند وپیش مردم و شخصیت های مختلف سوال وجود دارد وتاکید من منحیث عضو وفادرا جمعیت بر این است که من رهبر شهید را پدر میخواندم و به او پدر معنوی خطاب کرده بودم وهیچ وقت من نخواستم که به جزئی ترین حرکت من خم ابرو به پیشانی و چشم های این بزرگ مرد بیاید.من به این حد به او احترام داشتم.من توانایی هر کاری را داشتم.توانایی اقتصادی، توانایی اجتماعی، توانایی تنظیم مردم وتوانایی تشکیل حزب راهم داشتم.وهیچ گاه نخواستم به افتراق افغانستان بیافزایم ورهبرفقید خودرا آزرده بسازم. لذا خواهش من از همه اعضای محترم جمعیت، از اعضای رهبری ودارلانشای جمعیت اسلامی اینست که کار خود را بگونه نورمال پیش ببرند.مرد و مردانه ایستادگی بکنند وهمت بگمارند که تاکنگره را دایر نمایند واین ملت است که باز تصمیم بگیرند که کی در چه سطحی قرار گیرد. دوست های عزیز! من قبلا عرض کردم که این گروه جانی نه به کودک ونه به محاسن سفید ونه به شخصیت های ما رحم میکنند وحتی رهبرمارا از ما گرفتنداینها به مسجد هم رحم ندارند.مسجد جای عبادت است. امروزیکتعداد مردم باورندارند که بروند به جماعت نماز بخوانند بخاطر ترس ازجان خود و ترس از آن وحشی ها.ما شاهد هستیم که در مراسم فاتحه خوانی شهید احمد ولی کرزی در کندهار در مسجد انتحار صورت گرفت وهمچنان انجیرصاحب محمدعمر که ازجهادتابه مقاومت واز مقاومت تابه بازسازی واز بازسازی تابه صلح گام به گام با همقطاران خویش پیش میرفت، نا جوانمردانه وبزدلانه در درون مسجد و هنگام ادای نماز به شهادت رسید. وبه همین ترتیب در بعضی مساجد دیگر. دوست های عزیز! آخرین حرف من خدمت بزرگان! جناب قانونی صاحب، داکتر صاحب عبدالله، جناب احمدضیامسعود، جناب سیدنورالله عماد و دیگر دوستان اینست کا آیا قبول دارین که پیهم یکی پی دیگری یاران تان را توسط دستان خودتان دفن بکنید.وخاموش باشید.ما درحمایت نظام هستیم دوست ها حرف من ضدنظام نیست از نظام حمایت میکنیم.درتضعیف نظام جزئی ترین وساده ترین قدم برنمیداریم ولی نمی خواهیم که ما بی سر هم شویم ونمی خواهیم همیشه قربانی بیهوده اهداف دشمن شویم. حرف من اینست اگر ارگانهای کشفی وامنیتی مانمی توانند امنیت بگیرند وتوانایی ندارند، پس به مردم جواب خوب ندارند.مجاهدین مردانه بنشینند وبرای حفظ آزادی کشور وامنیت کشور تصمیم بگیرند ونظام هم بجای خود بماند.واصلاحات لازم دیگر هم بیاید درغیر آن انتظار بکشید که به همدیگر گریه کنیم اشک بریزیم وبادست های خود دفنشان کنید. بیدار دلان راهمــــه شب صبح امید است بیدار شو ای خفته دل، ازخواب چی خیزد منشین زتکــــاپوی اگـــــــر رهرو عشقی چون آب روان باش زمـــــــردآب، چه خیزد ****************************************************************** مگــر آن شـــیخ بــزرگــوار به سخـــن درآید! ========================== ادبیـــــات - نثــــری نوشته شده توسط پرتو نادری این چه رازیست که آن استاد شهید پروفیسور برهان الدین ربانی، دور از کابل در تهران با آن عالم بزرگوار شیخ آصف محسنی در میان گذاشت! سخنانی که استاد نمی توانسته است با دیگران در کابل در میان گذارد. شاید تنک حوصله گان سیاسی شنیدن چنان سخنانی را بر نمی تابیدند، به گفتهء شاعر: راز آتشــــکدهء دل به کسـی نتوان گفت خبر صاعقه در گوش خسـی نتوان گفت ای تنک حــــوصله تو محـرم اسرار نه ای درد سیمرغ به پیش مگسی نتوان گفت من هر از گاهی که به تلویزیون تمدن سری می زنم، با تمام حواس به سخنان آن شیخ بزرگوار گوش فرا می دهم و چیز های فراوانی می آموزم، اوآموزگار بزرگیست؛ اما این بار سخنان شیخ برای من تکان دهنده بود. سخنانی بود از لون دیگر که استاد شهید پروفیسور ربانی نمی توانسته است و یا هم نمی خواسته است تا آن را با دیگران در میان گذارد، دست کم در این شب و روز. شیخ نیز هم اکنون هوای آن ندارد تا این سخنان را در میان اندازد، اما آن گونه که خود گفته است روزی این پرده را فروخواهد افگند! چیزی که در گفته های عالم بزرگوار شیخ آصف محسنی بیشتر از همه توجه بر انگیز است، این است که شیخ پس از شهادت استاد به این باور رسیده است که درمیان سخنان استاد و شهادت خونین او رابطه هایی وجود د ارد. روشن ترین نتیجه یی را که از سخنان شیخ محسنی می توان گرفت این است که استاد ربانی می دانسته است که توطئه خونینی بر ضد او به راه افتاده است، اما نمی توانسته است آن را متوقف سازد و باوری هم بردیگران نداشته است تا دریافت های خود را با آنان در میان گذارد. شاید هم منتظر بوده تا در موقع مناسبی همراه با مدارک بیشتری با افشای این توطئه پرده از روی آنانی بر اندازد که به نام صلح،خنجر در آستین دارند و به جای کبوتران انبوه کلاغان را به پرواز در می آورند. وقتی شیخ محسنی چنین سخنانی را درتلویزیون تمدن بیان می داشت، گفتم خدای من، نشود که این شیخ بزرگوار سر بر سر این راز کند!من باور دارم مردی که با این همه بزرگواری سالیان درازی به امر معروف پرداخته، برای چندین نسل چراغ دین شناسی روشن کرده ودر برابر تجاوز ایستاده وبرای پیروزی حق بر باطل مبارزه کرده است، دیر یا زود این پردهء سکوت را به دور خواهد افگند! ماجرای حمله بر استاد ربانی زمانی بیشتردرهالهء ابهام فرو می رود که طالبان نه تنها مسوُولیت آن را بر عهده نگرفته اند؛ بلکه از آن اظهار بی اطلاعی نیز کرده اند.آیا طالبان می خواهند که با سکوت خویش فضای بی اعتمادی در دولت کرزی را بیشتر گسترش دهند و یا این که از پذیرفتن یک چنین مسوُولیت سنگین و تاریخی هراس دارند! شاید هم این بار طالبان درون دستگاه درتبانی با حزب اسلامی که تنها یک نفس از رییس جمهور فاصله دارد، به چنین اقدام خونینی دست زده اند؟ آنانی که می توانند یک دکاندار شهر کویتهء پاکستان را درهییت یک مقام بلند پایهء طالب تا ریاست جمهوری برسانند و شایدهم رییس جمهور طالب جان گویان تا دهن دروازه پا برهنه به استقبال دویده باشد، بدون تردید می توانند با یک گروه هراس افگن در آن سوی مرز و یا هم در داخل کشور تفاهم کنند و او را با آن دستار چرکین و بویناک تا خانهء پروفیسور ربانی برسانند. گفته شده است که معصوم استانکزی و رحمت الله واحدیار هم آهنگ کننده گان دیدار آن انتحاری با استاد اند. انتحاری ظاهراًعصت الله نام دارد که بدون تردید یک نام مستعار است. من شک ندارم که جناب واحد یارنام اصلی او را خوب می داند! واحدیار می گوید که تا کنون چندین کس دیگری را نیز به استاد برهان الدین ربانی معرفی کرده است. شاید هم برای چنین روزی و چنین هدفی! اعتماد سازی هم که کار و زمان می خواهد. گفته می شود که او یکی از اعضای بلند پایهءحزب اسلامی حکمتیار است که هم اکنون خانواده اش در اسلام آباد زنده گی می کند. عصمت الله چند شب و روز را در مهمانخانهءدولت سپری کرده است. مگر او دراین همه ایام به جای تاج کرمنا همان مواد انفجاری را بر فرق سر داشته است؟ آیا در این چند شب و روز جناب استانکزی با او دیداری نداشته است؟ نمی توان تردیدکرد. آن ها دراین دیدار ها روی چه مسایلی گفتگوکرده اند؟ او چگونه به کابل رسیده است؟ مهماندار او چه کسی بوده است؟ نوار صوتی را چه کسی به حامد کرزی رسانده است؟ آیا کرزی با این نمایندهء خاص طالب دیداری نداشته است؟ من شک دارم که دیداری نداشته است. حامد کرزی مرد بی تکبری است، او که با دکاندار کویته دیدار سیاسی می کند و بعد خریطه های خالی او را از دالر پر می سازد، بدون شک برایش غرور آفرین نیز بوده است که با نمایندهء خاص براداران نا راضی خود در پشت پرده های سیاه دیداری داشته باشد! او خود می گوید که من قاصد صلح فرستادم؛ اما قاصد، قاتل برآمد! می خواهم بگویم جناب رییس جمهور پیام صلح از زبان شما شگون خوبی ندارد، تمام مردم به این باور اند، مشاوران برایت دروغ می گویند و چنین است که گاهی سخنان مبارک شما نیز با بالهای دروغ پرواز می کند. به یاد بیاور هر باری که از صلح گفته ای، تا روز دیگر برادران نا راضی ات در کوچه و پسکوچه های کابل و شهر های دیگرکشور خون و آتش جاری کرده اند، گاهی اندیشیده ای که برادران ناراضی ات، خون تازه و پاک چندین و چندین کودک هم سن و سال میرویس جان را بر خاک ریخته اند؟ می دانی مرگ فرزند یعنی چه؟ می دانی وقتی پدری و مادری اندام پاره پارهء فرزندش را از میان آهن پاره ها گرد می آورد چه قیامتیست؟ گاهی اندیشیده ای که در برابر این همه رویداد های خونین در پیشگاه خداوند مسوُول هستی! می دانم مرگ برادر را که دیدی؛ مرگ برادر نیز جانسوز است؛ اما به گمانم برادران ناراضی، برایت شیرین تر از احمد ولی کرزی بود که حتی در روز خاک سپاری او نیز نخواستی بگویی که بالای چشمان آنان ابروست. من به تناسخ باور ندارم و نمی توانم بپندارم که روح کاندی جی در تو حلول کرده است و یا هم روح پاترس لوممبا، نلسون ماندیلا رهبر افریقای جنوبی که هنوز زنده است. من مشاور تو نیستم؛ اما می خواهم مشورهء رایگانی برایت بدهم، جناب رییس جمهور! بیا این بار با همان غیرت افغانی! از جنگ بگو از ستیز و مقابله. شاید برادران نا راضی ات از در صلح پیش آیند. صلح که از زبان تو شگون خوش ندارد، شاید جنگ از زبان تو شگون خوشی داشته باشد! می دانم با این همه پهلوانی که در میدان سیاست داری حتماً باری به کاخ بلند فردوسی هم سری زده ای! شاید به یاد داری آن گاه که رستم به جنگ اکوان دیو رفت و با او پنجه در پنجه شد، ایکوان دیو آن تهمتن را روی دو دست برفراز سر بر افراشت و آن گاه با صدای توفنده یی فریاد زد: های رستم ! بگو که ترا در کوه اندازم یا در دریا؟ رستم می دانست که ایکوان دیو را هر چه که گویی ضد آن را انجام دهد. اندیشید که اگردر دریا بیفتد زنده خواهد ماند و چنین است که به ایکوان دیو می گوید که مرا در کوه بینداز! و دیو او را در دریا می اندازد و رستم نجات می یابد! و سر انجام او را از پای در می اندازد! بیا اگر باری هم که شده از جنگ بگو، شاید هم به صلحی برسی! شاید باری هم مثنوی معنوی را خوانده ای و این سخن مولانا را به یاد داشته باشی که گفته است:« جنگ پیغمبر مدار صلح شد». گفتند که مشاورتوآقای استانکزی آن آنتحاری را درهم آهنگی با واحد یار به خانهء استاد برهان الدین ربانی که تازه از سفر فراخوانده شده بود، بردند.می گویند درلحظهء انتحاراستانکزی به بهانه یی در دهلیز بوده است و اگر زخمی هم که دارد به اثر کوبیدن نگهبانان استاد است نه بر اثر انفجار. می بینی برداران ناراضی شما، هیچ نمی خواهند که دستگاه استخبارات پاکستان و دوستان دور و پش شما را نا راض سازندو آن مواد انفجاری را به گونه یی مهندسی می کنند که می تواند تنها استاد ربانی را همراه با انتحاری از بین ببرد. سخن دیگر این که گفته می شود بنا به دستور استانکزی پاسبانان خانهء استاد،آن انتحاری وارسی بدنی نکردند! گفتند که واحدیار در توقیف به سر می برد، بعداً دیده شد که چنین نیست ! ازاستانکزی خبری در رسانه ها نیست، شاید در گوشهء نشسته ومصروف نوشتن بیانیهء خود است، چون او به عدالت شما باور دارد که دیر یا زود نشان قهرمانی صلح روی سینه اش آویخته خواهد شد! دیروزشنیدم که جناب رییس جمهور به سارنوالی دستور داده است تا خدای نا خواسته از واحد یارو استانکزی در پیوند به چگونه گی رابطهء شان با شورای کویته و آن انتحاری و روز های موجودیت او در کابل تحقیقاتی کنند، زبانم بریده باد! که گفتم از خود جناب رییس جمهور چه کسی می تواند تحقیق کند که چگونه قاتلی را به نام قاصد صلح به نزد استاد ربانی فرستاد. باور کنید تا این سخن از دهانم به بیرون پرید، نوک زبانم را زیر دندان گرفتم تا در آینده کوتاهی کند نه درازی! با این همه می پندارم گرهی ازاین کار فرو بسته گشوده نخواهد شد تا مگر آن شیخ بزرگوار، شیخ آصف محسنی به سخن در آید و قفل ازصندوقچهء آن رازهای مگوبر دارد! به گفتهء شاعر:« من تشنهء صدای تو خاموشم!» ****************************************************************** رهبــر جهــاد و مقـــاومت، شــهید صــلح و استقـــامت / محمد اکرام اندیشمند ============================= استاد برهان الدین ربانی که نیم سده عمر خود را در مبارزه و جهاد برای دین و وطنش سپری کرد سر انجام جانش را بر سر صلح گذاشت. او را شهید استقامت و پایداری باید خواند که در این نیم قرن یک تنه و پایدار در مسیر آرمان هایش استوار باقی ماند. آری! شخصیت استاد ربانی را به دور از دخالت عواطف و احساسات و تعلقات حزبی و گروهی به بررسی بگیریم. او در این نیم قرن مبارزه و مجاهدتش به ویژه در سی سال اخیر، و یژگی های منحصر به فرد داشت. او یکی از رهبران بسیار مهم و متبارز در میان تمام رهبران سیاسی و اجتماعی افغانستان در سه دهه ای اخیر بود. او در میان تمام رهبران گروه های چپ و راست کشور شخصیت متوازن و متعادل سیاسی داشت. او در حالی که یک عالم دینی و دارای تحصیلات عالی از دانشگاه الازهر مصر در امور دین بود، اما از نخبگان و سیاستمداران روشنفکر جامعه و کشور محسوب می شد که افراد و اقشار روشنفکر و حتا طیف های چپ روشنفکری با او احساس ناراحتی نمی کردند. او در حالی که عالم دین فارغ یافته از الازهر و دارای افکار باز و مدرن بود، اما با عالمان دینی سنتی جامعه هماهنگی داشت. علمای دینی برخاسته از مدارس سنتی با او احساس نزدیکی و همبستگی می کردند. در واقع شهید استاد ربانی پلی بود میان علمای سنتی جامعه و روشنفکران دینی و حتی نخبگان و روشنفکران دیگر اندیش. ویژگی دیگر استاد برهان الدین ربانی به نقش و نفوذ او به عنوان رهبر سیاسی در تاریخ معاصر افغانستان در میان اقوام مختلف افغانستان بر می گشت. او نه تنها در عرصه ای نظری به همگرایی همزیستی و برادری تمام اقوام درکشور معتقد بود، بلکه عملاً یگانه رهبر سیاسی کشور بود که به ولایات مختلف سفر می کرد. هیچ کدام از رهبران برخاسته از جنوب و از میان قوم پشتون و یا اقوام دیگر در این سه دهه به بدخشان و پنجشیر سفرنکردند، استاد ربانی همان گونه که به بدخشان و پنجشیر می رفت در جلال آباد و قندهار حضور می یافت. او در قندهار زادگاه رئیس جمهور کرزی بیشتر از رئیس جمهور پذیرایی می شد و در جلال آباد و لغمان و لوگر نیز مقدمش را گرامی می داشتند. این امر بیانگر نفوذ معنوی وی بر اقوام کشور و حرمت گذاری و اعتماد مردم بر ایشان بود. ویژگی دیگر استاد شهید در حوصله مندی و برده باری وی نهفته بود. او به صورت شگفت آوری آدم متواضع و با حوصله بود. در گفتار و رفتار سیاسی اش تعادل و توازن را حفظ می کرد. و در تمام مراحل مبارزات سیاسی خود از افراط و تفریط پرهیز می نمود. سیاستمدار دور اندیش و آینده نگر بود، هر چند در مراحل مختلف حیات سیاسی خود با موانع زیادی مواجه شد و زمینه برای تحقق دیدگاه ها و برنامه هایش مساعد نگردید. صرف نظر از هرگونه دیدگاه خصومت آمیز در مورد استاد برهان الدین ربانی از سوی دشمنان و مخالفینش، واقعیت این است که در جامعه و کشور بحران زده افغانستان شخصیت متعادل و متوازنی مانند او به ندرت یافت می شود. افراد و شخصیت های سیاسی افغانستان اکثراً اندیشه و عملکرد افراط گرایانه دارند و در نقطه ای مقابل آن حالت تفریطی دارند. در حالی که شهید صلح و استقامت، شهید استاد برهان الدین ربانی سیاستمدار دوراندیش و مدبری بود که پلی در میان سنت و مدنیت و نقطه ای وصل میان اقوام در عرصه سیاست و جامعه افغانستان محسوب می شد.