- دوشنبه, 05 سرطان 1402|08:40
- 0 نظر
لطیف پدرام: ما فقط لاف زدیم و پول گرفتیم و نتوانستیم، مردم مانده اند و طالبان
همه مدعیان رهبری و فرماندهی فراری هستیم و در سرزمین های آرام زندگی داریم. ما فقط لاف زدیم و پول گرفتیم و نتوانستیم. مردم مانده اند و طالبان.
همه مدعیان رهبری و فرماندهی فراری هستیم و در سرزمین های آرام زندگی داریم. ما فقط لاف زدیم و پول گرفتیم و نتوانستیم. مردم مانده اند و طالبان
جامعهی ما جامعهی متکثر قومی، چندفرهنگی و چند هویتی است. چوب بست و عمود خیمهی احزاب، تنظیم ها، گروه ها و جریان های سیاسی-فرهنگی"قوم" است؛ به جز حزب دموکراتیک که فراگیرتر بود و در متن دیگری از اندیشه و سیاست متولد شده بود. حتی همان حزب متکی بر اندیشه های فراقومی، در اوایل به دو جریان خلق و پرچم و در پایان کار به علت موجودیت هستههای سخت و پنهان قومی و قومگرایی به ساختارهای قومی تجزیه شد.
جریان طالبان ذاتآ یک جریان پشتون محور است. با غیاب شرمآور زنان. در امارت طالبان رهبران، تصمیم سازان، قدرتمندان و در یک کلام آن هایی که امر و نهی میکنند همه پشتون تبار اند. دنبال تحقق سلطهی مطلق پشتونها و ایجاد دولت مطلقهی افغانی در تمام جلوهها و سمبولهایش میباشند. واقعیت سرسخت قومیت بر پندارها و دروغ های آنهایی که میگویند جنگ قومی نیست و طالبان قوم ندارند، چیره میشود و آن بافت های دروغ، معامله گرانه و خائنانه را پنبه میسازد. دیر یا زود طالبان آشکارا به جریان های قومی تجزیه خواهند شد. بحث شمال و جنوب قطعا مطرح میگردد. ضرورت فدرال شدن، کنفدرال و تجزیه در دستور کار قرار خواهد گرفت و غوغا خواهد کرد. طالبان به پشتون و غیرپشتون و چیزی بیشتر از آن تقسیم خواهند شد. بنابر این من بر اساس این واقعیات میان طالب پشتون و غیرپشتون تفاوت میگذارم، با آن که تاکید کردم جریان طالبان یک جریان پشتونی معطوف به اشغال سرزمین های ما است. با توجه به خطراتی که وجود دارد و وضعیت بسیار پیچیده و کوتاه مدت بودن جامعه ما، نمیخواهم پل های گفتگو با طالبان غیرپشتون به کلی خراب شود؛ وانگهی طالبان غیرپشتون چنان در تنگنا قرار بگیرند که از همین طالبان افغان کمک بخواهند و آن ها هم لشکر های چندین ده هزار نفری به بهانهی دفاع از امنیت و حاکمیت طالبانی به سرزمین های غیرپشتون بفرستند.
ضرورت مبارزه علیه جریان ارتجاعی و عقب گرای طالبان، با توجه به خطر انکارناپذیر تهاجم پشتون ها، احتیاط برای گفتگو با طالبان غیر افغان را نفی نمیکند.
واقعیت این است که همهی مدعیان رهبری و فرماندهی فراری هستیم. مردم مانده اند و طالبان. بقیه ما در سرزمین های آرام زندگی داریم و بسیاری هم که وضع شان خوب است در سفرهای لوکس فرانسه، لندن، اتریش، اسپانیا و آمریکا و ترکیه و کانادا سرگرم هستند. حال اگر یک طالب فارسی زبان یا هزاره و اوزبیک در غیاب ما فراری ها از فرود آمدن سلاح و شلاق بیرحمانهی طالبان پشتون بر شانه های زخمیی مردم ما جلوگیری میکند، بکند. ما که فقط لاف زدیم و پول گرفتیم و نتوانستیم. به صراحت میگویم ما باید علیه طالبان مبارزه کنیم اما اگر در پیلهی افکار معاملهگرانه و سودجویانهی خود تنیده و مچاله شده باشیم ترجیح این است که به جای طالبان پشتون و رژهی سربازان مغرور شان در خیابان های شمال، طالبان بومی محلات شان را اداره کنند.
این سخن من است:
اگر کسی معنای آن را نمیداند و دنبال بهانهگیری است و شایعه سازی، مختار است. من فکرهای خودم را دارم.
"اگر خلق رنجید، رنجیده باشد"!
◄ لطیف پدرام