- چهارشنبه, 01 سنبله 1402|14:06
- 0 نظر
مانیفیست طالبان؛ جایگاه زنان از نظر مبانی فقهی طالبان
مانفیست گروه طالبان در حقیقت همان تفکر دیوبندی است که نسخه بدل وهابیت در شبه قاره هند به شمار می رود. جهت روشن شدن بهتر مبانی فکری، اعتقادی و سیاسی جایگاه زنان از منظر گروه طالبان از آغاز تاسیس تا استقرار حاکمیت دوم شان در این نوشته به ارزیابی گرفته شده است.
مانفیست گروه طالبان در حقیقت همان تفکر دیوبندی است که نسخه بدل وهابیت در شبه قاره هند بهشمار میرود. جهت روشن شدن بهتر مبانی فکری، اعتقادی و سیاسی جایگاه زنان از منظر گروه طالبان از آغاز تاسیس تا استقرار حاکمیت دوم شان در این نوشته به ارزیابی گرفته شده است.
مولوی عبدالحکیم حقانی، قاضیالقضات رژیم طالبان، اثری را زیر عنوان «الإماره الإسلامیه و نظامها» نوشته است که در آن کوشیده، نظام سیاسی و اداری ایدهآل رژیم طالبان را به تفصیل بیان کند.
در این کتاب حقانی بارها به مسأله زنان پرداخته و با جزییات در خصوص منزلت زنان در نظام سیاسی مورد نظر گروه طالبان صحبت نموده است. بههمین منظور، مناسب دیدم فشرده موضوعات عبدالحکیم حقانی را درباره منزلت زنان در جامعهی اسلامی در اینجا بیاورم تا خواننده به آسانی بتواند در این زمینه به جمعبندی برسد.
طالبان یکی از زنستیزترین گروه افراطگرای اسلامی اند که هنوز تاریخ شاهد آن است. با استقرار حاکمیت دوره اول، در نخستین فرمان رهبریشان، زنان را مکلف به پوشیدن چادری اجباری کردند. سپس زنان را از حق تحصیل، کار، مسافرت بدون محرم، عکس گرفتن، آرایش کردن، رای یا نظر… همانند امروز محروم نمودند و هنوز هم با این افکار افراطگرایانهیشان در صدد تطبیق این احکام هستند. از نظر طالبان، زن جنس دوم است و عزت آن تنها ماندن در خانه میباشد. آنها چه در زمان حاکمیتشان و چه بعد از آن، در نواحی زیر سلطهیشان زنان را محکمه صحرای کردند. نوع بینش خاص طالبان نسبت به (زن) و حقوق آن در جامعه و حتی خانواده، مورد دیگری از تاثیر عرف پشتونی بر برداشت دینی آنها میباشد. جایگاهی که زن در سایهی حکومت دینی طالبان کسب نموده است، غیر از جایگاهی است که زن در نزد دیوبندیان پاکستان احراز کرده است.
بدون شک، اصل مکتب دیوبندی طرفدار عدم حضور زن در محیط خارج از منزل است اما با وجود آن محدودیتهایی که از سوی طالبان در حق زنان اعمال میشود هرگز قابل مقایسه با سیاستهای یک جامعهی اسلامی نیست.
زن در عرف رسمی و ملی پشتونها موجودی است محکوم به حضور در منزل که حق رفت وآمد در اجتماع را نداشته و باید از ارتباط با هر مرد اجنبی خودداری کند. زن در این فرهنگ، شخصیت مستقل ندارد. او تا قبل از دوران ازدواج عنوان ملکیت پدر را یدک می کشد و پس از ازدواج؛ شوهر و خانواده شوهر، مالک تام الاختیار او بهشمار رفته و درباره سرنوشت او تصمیم میگیرند. در ضمن، تعلیم و تحصیل زنان در محیطهای باز و مکاتب عملی ناروا است.
ملا محمدعمر آخند، دبیرکل تحریک طالبان در دور اول حاکمیت این گروه درباره نوع نگرش سنتی طالبان نسبت به آموزش دختران چنین نظر داشت: «تمام ارتش ملی و نیروی پولیس ما داوطلبانی از مناطق پیر و سنتی هستند و معتقدند فرستادن دختران به مکاتب و مدرسه کاری بی شرمانه است.»
مولوی عبدالحکیم حقانی، قاضیالقضاتِ طالبان در کتاب «الإمارة الإسلامیة و نظامها» زیر عنوان «شروط الإمام و مواصفاته» و در بندِ سوم آن، در صفحه(80) یکی از اوصاف امامت را مرد بودن دانسته و در توضیح آن آمده است: «زیرا زنان به ماندن در خانه امر شدهاند و اصل در مورد حالتِ آنها بر "ستر" است.»
حقانی، سپس به حدیث «لن یفلح قوم ولو أمرهم إمراة» استناد میکند و به سخنی متوسل میشو، دایر بر این که وقتی جناب عایشه(رض) همسر پیامبر(ص) شایسته تولی امور نباشد، زنان دیگر به صورتِ اولی چنان شایستگی نخواهند داشت. در ادامه آمده است: «زیرا این کار (تولّی امور) متضمن اعمال خطیری است که سرشتِ زن تحمل آن را ندارد؛ زن چنان که در حدیث صحیح تصریح شده است، ناقص العقل و الدّین است.» او در صفحه(81) مینویسد: «بدان که خداوند جایگاه زن را محفوظ داشته و مکان او را در میان فرزندان و در صیانت از آنها قرار داده است. زن ضعیف است و بنابر این نمیتواند از خود دفع ضرر کند؛ چه رسد به این که در صورت امام شدن از دیگری دفع ضرر نماید. روی این بیان، اهل علم بر ناجایز بودنِ امامت زن اجماع کردهاند.»
حقانی در صفحه(147) پیرامون عدم عضویت زنان در شورای اهل حلوعقد میگوید: «زنان هرگز نمیتوانند عضو شورای اهل حلوعقد باشند. دلیلش هم این است که در صدر اسلام در این زمینه از زنان نظر خواسته نمیشد. اگر قرار بود از زنان درباره موضوعات سیاسی مشورت گرفته شود، فاطمه، دختر پیامبر و همسران پیامبر از دیگر زنان برتر بودند؛ اما هیچکسی از آنها در این باب نظر نخواسته است. زنان از این نظر هم در کار حلوعقد دخالت نباید داده شوند که نمیتوانند با چالشها بهدرستی مقابله کنند و تصمیمهای بزرگ بگیرند و نظرات محکم و استوار ارایه کنند. از همین جهت، اکثریت علما به این باورند که زن نمیتواند بدون اجازه ولی و سرپرست، حتا اقدام به ازدواج کند.»
نویسنده ظاهراً به پرسشات مقدّر در پیوند به رهبری زنان نیز عنایت دارد. یکی از سوالات این است که، اگر زنان حق رهبری ندارند چگونه جناب عایشه همسر پیامبر فرماندهی جنگ را برعهده گرفت؟ آیا این کار ملازم اختلاط با مردان و ظاهر شدن در میادین عمومی نیست؟ حقانی مدعی است که جناب عایشه اراده صلح داشت تا جنگ. او برای صلح برخاسته بود و از آنجایی که در هودج نشسته بود، کسی او را نمیدید. قاضی القضات طالبان با این ترفند که جناب عایشه برای صلح به پا خاسته بود تا جنگ، ظاهراً این واقعیّت را که همسر پیامبر(ص) فرماندهی سپاه چند هزار نفری را برعهده داشت، نادیده میگیرد.
این پرسش هنوز به قوّت خود باقی است که چگونه همسر پیامبر (ص) توانست سپاه چندین هزار نفری را رهبری نماید؟ آیا سخنرانیهای جناب عایشه به سپاهیان او نیز از پسِ پرده صورت میگرفت یا این که مردم و سپاهیان او را میدیدند؟
حقانی با تفکیک میان حوزههای عمومی و حوزه خصوصی، کار زنان را تولد فرزند و سرپرستی اطفال میداند و مسوولیّت مردان را تأمین نفقه و اشتغال به کارهای بیرونی مانند زراعت، صنعت، تجارت و وظایف حکومتی تعریف میکند.
او چنین تفکیکی را ملازم نظام ربّانی میخواند و آنچه را امروزه به نام تعلیم، فرهنگ و حقوق زنان شایع شده است، در حقیقت نقضِ نظام ربّانی با نظام جهل و کفر میداند. واکنش وی در برابر نظامهایی که در آن زنها نیز میتوانند بیرون از منزل کار کنند و به مشاغل بیرونی بپردازند، یادآور تفکیکی است که دههها پیش سید قطب در باب جامعه اسلامی و جامعه جاهلی اظهار نموده است.
تیوریسین طالبان، با استناد به سخنی از زیلعی و روایتی از جناب عایشه، نه تنها اشتغال به سیاست، بلکه رفتنِ زنها به مساجد را نیز ممنوع میشمارد. وی در صفحهی 155، از برتری مردان بر زنان سخن میراند و به این منظور، به آیه 34 سوره نساء که در آن از «قیمومیّت مردان بر زنان» اشاره شده است، استناد میجوید. از دید او، وجه برتری مردان بر زنان از دو ناحیه، عبارت از علم و قدرت است. در این که مردان از نظر توانایی فیزیکی بر زنان برتری دارند تردیدی نیست؛ امّا آیا برتری فیزیکی به عنوان یک موهبتِ الهی "نه یک دستاورد کسبی" به تنهایی میتواند امتیاز به شمار آید؟
در صفحه(82) این کتاب نوشته است: «سپردن کارهای بزرگ به زنان، مستلزم نقض اصل دینی دیگر نیز است. بنا بر نص قرآن، مردان بر زنان سرپرست و قیّماند، ولی اگر کارهای کشوری به زنان سپرده شود، وضعیت معکوس و موازین شریعت وارونه میشود. مردان از این جهت قیّم زنان هستند که هم از نظر نیروی جسمی و از هم از لحاظ توانایی عقلی و استعداد دینی، برتر از زنان هستند.»
قاضی القضات طالبان پیرامون یکجا درس خواندن دختران و پسران زیر یک سقف در صفحه(263) تذکر داده است که تعلیم مختلط در مکاتب و دانشگاهها مطلقاً حرام است. این کار علاوه بر اینکه خلاف ارزشها و آموزههای اسلام است، غیرت و ننگ افغانی نیز هرگز آن را برنمیتابد.»
خلاصهی کلام براساس این مانیفست، زنان عملا حق بیرونرفتن از خانه را تحت هیچ شرایطی ندارند و فقط باید به فرزندداری و خانهداری بپردازند؛ حتی برای نمازخواندن هم فقط در کوچکترین اتاق خانه باید بروند و حق خواندن نماز در اتاق بزرگ خانه را ندارند. برخی کارشناسان این تبصره درباره زنان را به وحشت این گروه از زنان تعبیر میکنند.
در مانیفست طالبان، هیچ بند و تبصرهای در زمینه بهبود زندگی و معیشت زنان مطرح نشده و فقط بر مسئله جهاد علیه کفار و باغیان و تطبیق شریعت در جامعه افغانستان تأکید شده است.
نویسنده: حامیه نادری