• یک شنبه, 30 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

عناصر هویت ملی

 کوچی گری امروز، برخلاف دوره های تاریخی، در افغانستان بعنوان یک سبک زندگی درمیان یک گروه قومی رایج است که ماهیت و ساختار پیشامدرن دارد و بر الگوی بسته و تغییر ناپذیر سنت ها و ارزشهای فرهنگ قبیله ای استوار می باشد.

عناصرهویت ملی: شتر، زبان و کوچی گری؛
اشرف غنی، کتابی دارد با عنوان "تاریخ، فرهگ و هویت ملی" که در شش گفتار به دو زبان فارسی و پشتو تنظیم و در 130صفحه نشر شده است. این اثر، گویا متن و محتوای یک سخنرانی می باشد که برطبق گفته ی ایشان می خواهد :"به وسیله چنین گفتمان ها، درک علمی سرمایه های ما به مردم و دولت به شیوه عام فهم و قابل درک انتقال داده شود."
من اعتراف می کنم که تاحال، کتابی از اشرف غنی نخوانده ام، اما به برخی از سخنرانی های وی که درحوزه های فرهنگی ـ تاریخ پژوهی ایراد کرده اند گوش داده ام. معلومات خوب و دسته بندی درطرح سیستماتیک مطالب، دو امتیاز عمده ای می باشد که نشان می دهد، غنی ذهن پژوهشگر و فکر منسجم ومنظم درامور تیوریک دارد. این اثر، با توجه به عنوانش، برایم جذاب آمد، چرا که درحوزه ی مورد علاقه ام، هویت بود. متاسفانه برخلاف عنوان جذاب این اثر، محتوای آن را فاقد دیدعلمی و روش شناختی اکادمیک در حوزه ی هویت یافتم. بیشتر به یک سخنرانی سیاسی ـ محفلی می ماند تا یک کنفرانس علمی.
کوشیده ام فرازهایی از این بحث را مورد بازخوانی و بررسی قراردهم. که در دو بخش دراین صفحه می گذارم.

1. شتر: عنصر انتقال دهنده ی هویت ملی!
اشرف غنی در این اثرِخود، علاوه بر بحث های پریشان و پراکنده در بیان اهمیت زمین شناسی و ذخایر معدنی و امتیازات جغرافیایی و پتانسیل های اقتصادی افغانستان، درپیوند به هویت ملی، "شتر" را که نقش مهمی درفرهنگ کوچی ها دارد، از آن جهت بعنوان یکی از مهمترین "وسیله" ها وعناصر انتقال دهنده ی هویت ملی افغانستان در مسیر تاریخ، نام می برد که درعصر"جاده ابریشم"، نقش "لاری" افغانستان را ایفا می کرد و قادر بود 25/ 30 کیلو ابریشم و لاجورد افغانستان را به سایر نقاط جهان انتقال دهد!
درک غنی از عناصر هویت ملی بیشتر مبتنی برعناصر مادی می باشد. وی، می کوشد لاجورد و ابریشم را بعنوان اقلام تجاری که حاوی عناصر متمایز هویتی می باشند تعریف کند، در حالی که این اقلام، کالاهای تجاری ای هستند که فقط محصول افغانستان نمی باشند و می تواند درنقاط دیگر دنیا هم تولید گردد. بنابراین، برخلاف تصورغنی، این محصولات، از نظر پیام فرهنگی، دربرگیرنده ی عناصر هویتی و تمدنی منحصر به فرد و معناسازی نیستند تا مختصات هویتی ـ تمدنی افغانستان را به سایر نقاط جهان بنشاساند و موجب تعامل فرهنگی ـ هویتی با سایر ملل گردد.
شترهم، بطور قطع حیوانی مختص به افغانستان نیست تا بتواند بعنوان یک تکنولوژی ارتباطی ویا به تعبیرغنی، به مثابه "لاری" افغان، میزان و تمایز تکنولوژیک این کشور را به سایر تمدن ها و کشورها معرفی نماید.

2. وی تلاش دارد مفهوم تاریخی "کوچی" را وارد گفتمان امروزی کند و بدینوسیله الگوی فرهنگی کوچی گری را بعنوان یکی از شناسه های هویت ملی تعریف نماید. این نوع تعمیم، بنظر من مضحک ترین تحلیل و فهم ازهویت ملی می باشد. اولن، کوچی گری درمفهوم تاریخی در چاچوب گزاره های اقتصادی و تجارت و بالتبع، مبادلات فرهنگی و انتقال تجربیات تمدنی بوده است که بوسیله ی مبادلات تجاری و اقتصادی صورت می گرفته است و دومن، کوچیگری امروز که غنی سعی درتعمیم مفهوم تاریخی دارد، نوعی سبک زندگی قبیله ای است که بخصوص در100 سال پسین، ازنظرسیاسی ـ اجتماعی، بیشتر به نماد تفریق و تجاوز و جدایی ملی میان شهروندان ده نشین و کوچ نشین عمل کرده و ازنظر فرهنگی، تبلور الگوی بادیه نشینی و پیشامدرن بوده است و ربط ونسبتی به مفهوم سازی درحوزه ی هویت ملی نداشته است.

3. کوچیگری: تناقض تطبیقی هویت ملی؛
اشرف غنی، قومیت امروزی را یک پرسش بدیع و بصورت غیرمستقیم، برساخته ی فرهنگ و تطورات اجتماعی ـ تاریخی می داند و به همین دلیل این پرسش نفیی را پیش می کشد که "چرا امروز تمام ما از قوم حرف میزنیم؟ آیا دوهزار سال پیش ما "قومها"بودیم؟ یک ونیم هزار سال پیش چطور؟ در دورۀ ی ویدی ها، در دورۀ که اوپانیشادها ایجاد شد ما کی بودیم؟ در دوره اوستایی کی بودیم؟ دردوره زرتشتی ما کی بودیم؟ در دوره بودایی ها ما کی بودیم؟"
جامعه شناسان هویت را بردو گزاره تقسیم و تعریف می کنند:
یک) دیدگاه ساختارگرا: برمبنای این دیدگاه، هویت یک "امرِاجتماعی ـ فرهنگی" سیال، متغییر و معناساز و به تعبیر استوارت هال، "امرِ درحالِ شدن" تعریف می شود.
دو) دیدگاه ذات گرا: پدیده ی هویت درتلقی این دیدگاه، مقوله ی فطری، ثابت و معطوف به ویژگی های ذاتی و خونی و تباری شمرده می شود.
غنی، ظاهرن درتعریف هویت، از دیدگاه ساختارگرا پیروی می کند و هویت را امری درحال تغییر و ساختنی می داند: "نوع هویت ما همیشه درحال تغییر بوده ... انسان با یک هویت تولد نشده است، این خود انسانهاست که هویت خود را میسازند."(غنی، 91: 2021) مسله اما تناقضی است که در بحث تطبیقی ایشان رخ می دهد.
اساسا، پدیده ی هویت یک مفهوم مدرن است که مناسبت پیوسته ای با عناصر و ارزش های مدرن و دگردیسی پذیر پیدا می کند؛ اما تأکید معنادار اشرف غنی به امرِ کوچیگری، بعنوان یکی از شناسنامه های هویت تاریخی ـ ملی، از لحاظ نظری و عملی دچار تناقض درتطبیق می شوند. کوچی گیری امروز، برخلاف دوره های تاریخی که وسیله ی انتقال فرهنگ ها و تجربیات تجاری و تمدنی میان ملل بود، اکنون در افغانستان بعنوان یک سبک زندگی درمیان یک گروه قومی ـ اجتماعی رایج است که ماهیت و ساختار پیشامدرن دارد و برالگوی بسته و تغییر ناپذیر سنت ها و ارزشهای فرهنگ قبیله ای استوارمی باشد و بصورت بنیادینی از خصوصیات ضد نوگرایی و توسعه ناپذیری فرهنگی برخوردار است.

4. زبان: غفلت تحلیلی ـ نظری
آقای غنی در بحث زبان، بدون آن که به نقش و کارکرد این عنصر اساسی درهویت ملی از منظر تحلیل علمی ـ نظری بپردازد، به یکسری مباحث حاشیه ای و پراکنده مبادرت می کند و با ارجاع به الگوی مطالعات بشرشناسی، زبان، نژاد و فرهنگ را سه چیزی ازهم جدا میداند و زبان های افغانستان را "یک سرمایه ی فرهنگی" تعریف می کند.
وی با آن که از زبان فارسی دری، دربستر تاریخی اش، یک زبان بین المللی نام می برد اما از تأثیر عظیم این زبان درشکل گیری هویت سیاسی ـ ملی، تولید ارزش های ملی، نمادهای معناساز ملی، اسطوره های ملی، همسازگری ملی و همگنی فرهنگ ملی غفلت می کند؛ درحالی که در بحث تکوین هویت ملی، زبان فارسی را می توان بعنوان فاخرترین عنصرهویت ملی و بنیادی ترین ابزارتولید فرهنگ مشترک ملی و نیز به مثابه یگانه و اصلی ترین زبان معیار و قوام بخش نظام سیاسی ـ دیوانی در تاریخ دیرپای کشور، بویژه پس از استقرار نظام سیاسی نوین افغانی، در 1747، یاد کرد.

حمزه واعظی

  پربازدید ترین