• شنبه, 01 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

«قتل های زنجیره ای»؛ عامل کلیدی قدرت گیری طالبان | پشت پرده سقوط شهرها به دست طالبان

«قتل های زنجیره ای»؛ عامل کلیدی قدرت گیری طالبان | پشت پرده سقوط شهرها به دست طالبان

 طی دو دهه گذشته شمار زیادی از رهبران ارشد جبهه مقاومت ضد طالبانی شمال کشور به صورت مشکوکی به قتل رسیده اند، همین امر مقاومت محلی در برابر بازخیزش طالبان را در صفحات شمال و مرکز کشور بسیار دشوار نموده است. با خروج زودهنگام نیرو‌های خارجی و در غیاب ارتشی نیرومند در داخل، طالبان هر روز با قدرت پیشروی می‌کند و رهبر نیرومندی که بتواند مردم سرگردان و وحشت زده را علیه تروریست‌ها متحد سازد به چشم نمی‌خورد. در تصفیه خونین رهبران ضدطالبان که به «قتل‌های زنجیره ای» نیز مشهور است، ردپای مقامات قومگرای حکومتی نزدیک به ارگ ریاست جمهوری و سرویس‌های جاسوسی بیگانه نیز محسوس است. برهان الدین ربانی، جنرال داوود، جنرال شاه جهان نوری، جنرال رازق، سیدمصطفی کاظمی، جنرال سیدخیلی، سمنگانی و… که همگی از همرزمان احمدشاه مسعود محسوب می‌شدند از جمله قربانیان این قتل‌های سریالی بوده اند.

فرارو ـ از میان ده‌ها روستا و حتی ولسوالی که طی روز‌های اخیر به تصرف طالبان درآمده اند، خبر سقوط روستای خواجه بهاء الدین در ولایت تخار حکایت تلخی است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت! چرا که این منطقه حتی در سراسر دهه 1370 که طالبان تا 90 درصد خاک کشور را در کنترل گرفته بود پایگاه جبهه مقاومت ضدطالبانی به رهبری احمدشاه مسعود و برهان الدین ربانی بود.

اکنون پرسش اینجاست که چرا با ظهور مجدد طالبان بویژه در مناطقی که این گروه دهشت افکن فاقد پایگاه اجتماعی است، هیچ جنبش نیرومند مردمی علیه این گروه تروریستی همانند اواخر دهه 1370 شکل نمی‌گیرد؟! هرچند متغیر‌های بسیاری در این ناتوانی حکومت و مردم در مبارزه علیه طالبان دخیل هستند، اما یکی از مهمترینِ این دلایل، ترور‌های هدفمند رهبران شاخص ضدطالبانی طی دو دهه اخیر و خالی شدن میادین نبرد از فرماندهان کلیدی ضدطالبان بوده است. ترور‌هایی مشکوک که هیچگاه عاملان آن شناسایی، بازداشت یا محاکمه نشدند و به «قتل‌های زنجیره ای» افغانستان شهرت دارند.

بر کسی پوشیده نیست که بافت اجتماعی افغانستان تا هنوز هم بر محور تعلقات قومی و قبیله‌ای استوار است (نباید فراموش کرد بیش از 70 درصد جمعیت کشور هنوز هم در قریه‌ها سکونت دارند) و در چنین جامعه‌ای وجود رهبران مردمی برای حفظ نظم و انسجام محلی بویژه در هنگامه بحران و جنگ بسیار ضروری است، اما طی دو دهه گذشته یک توطئه شوم در پشت پرده سیاست کشور در جریان بوده تا تمام رهبران ارشد ضدطالبانی را تصفیه نماید و با تاسف امروز که طالبان جبهه جنگ خود را از جنوب به مناطق مرکزی و شمالی کشانیده خلاء این پرچمداران ضدطالبانی به شکل دردناکی احساس می‌شود؛ رهبرانی که روزی کانون و محور مقاومت مردمی علیه انحصارطلبی‌های قومی و مذهبی بنیادگرایان تحت حمایت پاکستان و عربستان بودند و اکنون لشکریان بیگانه بر مردم و سرزمین شان بیرحمانه می‌تازند. در ادمه تلاش می‌کنیم به معرفی مختصر تعداد معدودی از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای افغانستان بپردازیم:

برهان الدین ربانی
ربانی دهمین رئیس جمهور کشورمان، از رهبران باتجربه جهاد علیه شوروی و مقاومت علیه طالبان در دهه‌های 1360 و 1370، نماینده سابق پارلمان و رئیس شورای عالی صلح در زمان شهادتش در تاریخ 29 سنبله/شهریور 1390 بود. ربانی که آن زمان برای شرکت در یک نشست سیاسی به ایران دعوت شده بود پس از تماس یکی از اعضای شورای عالی صلح (به نام استانکزی) به بهانه مذاکره با چند تن از نمایندگان ارشد طالبان به کابل فراخوانده می‌شود و سرانجام در منزل خود وقتی میزبان نمایندگان طالبان بود توسط همان‌ها طی یک انفجار انتحاری به قتل رسید.

نکته مشکوک این ترور آنجاست که نمایندهٔ انتحاری طالبان، از طریق معصوم استانکزی رئیس دبیرخانهٔ شورای عالی صلح به منزل شهید ربانی آورده شده بود. استانکزی پس از این حادثه نه تنها مورد بازخواست و تحقیق قرارنگرفت بلکه در دولت اشرف غنی به مقام سرپرستی وزارت دفاع و سپس مقام ریاست امنیت ملی رسید، در دوره ریاست وی بر سازمان امنیت ملی ناامنی‌های داخلی شدت گرفت و نیرو‌های طالبان عملاً به عنوان پلیس ضدشورش سیاستمداران پشتون تبار برای حذف نیرو‌های سیاسی غیرپشتون مورد استفاده قرار می‌گرفتند و نهایتاً جبهه نبرد طالبان با هدایت مقامات حکومتی افغان (همانند کرزی، غنی، استانکزی، اتمر و…) از جنوب کشور به شمال منتقل شد.

جنرال داوود داوود و جنرال شاه جهان نوری

این دو نفر از فرماندهان برجسته احمدشاه مسعود در دوران جهاد علیه شوروی و دوره مقاومت علیه طالبان بودند که هر دو جنرال در ساختار نظامی دولت پساطالبانی جایگاه مهمی داشتند (داوود فرمانده زون 303 پامیر و نوری فرمانده امنیه ولایت تخار بود) و به دلیل تجربه زیاد در نبرد‌های پارتیزانی علیه طالبان، از سنگر‌های مستحکم علیه نفوذ طالبان در صفحات شمال کشور محسوب میشدند، اما این دو جنرال کارکشته در هفتم جوزا/خردادماه سال 1390 نه در میدان نبرد علیه دشمن بلکه دقیقاً در ساختمان والی (استانداری) تخار و طی یک انفجار مشکوک تروریستی به شهادت رسیدند. ردپای منصوبان حکومت حامد کرزی (رئیس جمهور وقت) در این ترور‌ها کاملاً مشهود بود، اما هیچگاه زلمی ویسا؛ فرمانده لشکر 209 شاهین و عبدالجبار تقوا؛ والی وقت تخار که خود نیز در این جلسه شرکت داشتند و از حمله جان سالم بدر برده بودند محاکمه یا بازجویی نشدند! نکته قابل تامل اینکه زلمی ویسا بعد‌ها در قتل جنرال عبدالرازق در قندهار و عبدالجبار تقوا در قتل عبدالمطلب بیگ در طالقان تخار نیز دست داشتند.

سیدمصطفی کاظمی

کاظمی از رهبران برجسته شیعیان کشور، تحصیل کرده ایران، از متحدین احمدشاه مسعود در نبرد با طالبان، عضو شورای موسوم به شورای عالی رهبری دولت در دولت ائتلافی برهان الدین ربانی و از بنیانگذاران حزب وحدت اسلامی بود که سابقه مبارزاتی زیادی علیه اشغالگران خارجی و تروریسم طالبانی داشت. وی پس از سقوط طالبان برای مدتی وزیر تجارت دولت موقت حامدکرزی بود و در زمان شهادتش در 15 عقرب/آبان سال 1386 نماینده پارلمان و رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس بود. شهادت کاظمی نیز در میدان نبرد رخ نداد بلکه زمانی به وقوع پیوست که وی همراه شش تن از نمایندگان پارلمان برای افتتاح یک کارخانه صنعتی به شهر پلخمری، مرکز ولایت بغلان سفر کرده بودند.

در این حادثه دردناک که بیش از یکصد تن به شهادت رسیدند ابتدا یک عامل انتحاری خود را در نزدیکی کاظمی منفجر کرد و سپس جمعیت زیر رگبار گلوله افراد مسلح قرار گرفتند، هیچگاه مشخص نشد چرا در آن روز هیچ یک از مقامات امنیتی و انتظامی بغلان برای استقبال و تامین امنیت هیئت هفت نفره پارلمان حضور نداشتند؟! و اینکه چه کسانی عامل این حادثه بودند؟! دولت وقت نیز برای شناسایی و محاکمه دست‌های پشت این قتل عام جمعی کاری صورت نداد و صرفاً به اعلام سه روز عزای عمومی اکتفا نمود.

جنرال عبدالرازق

در تاریخ 26 میزان/مهرماه 1397 خبر ترور فرمانده پلیس قندهار افکارعمومی کشور را در بهت و حیرت فرو برد. این جنرال کار کشته جوان که خود سال‌ها در اسارت طالبان به سر برده بود و پدر و عمویش نیز توسط این گروه به قتل رسیده بودند در سال 1382 زمانی که 24 سال داشت با هدف گرفتن انتقام خون خانواده خود وارد نیرو‌های پلیس در نظام نوپای جمهوری اسلامی افغانستان شد و موفق شد به سرعت پله‌های ترقی را طی کند.

رازق در زمان شهادتش قدرتمندترین چهره ضدطالبانی در جنوب کشور محسوب می‌شد، او طی هفت سال فرماندهی نیرو‌های پلیس در جنوب کشور (از سال‌های 1390 تا 1397) موفق شده بود ضربات سنگینی به جبهه طالبان در قندهار، زابل، اُروزگان و هلمند بزند و بدین ترتیب محبوبیت زیادی نیز در میان مردم کسب کرده بود. رویداد مرگ رازق نیز مانند سایر قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای نه در میدان نبرد با دشمن بلکه در توطئه‌ای اطلاعاتی و استخباراتی در جریان دیدار با مایک میلر (رئیس عمومی نیرو‌های ناتو در افغانستان) در شهر قندهار رخ داد. نکته تامل برانگیز، اما حضور والی وقت قندهار (زلمی ویسا) در این جلسه است که طبق گزارشات، جنرال رزاق با شلیک گلوله محافظ وی به قتل می‌رسد (زلمی ویسا در زمان شهادت جنرال داوود و شاه جهان نوری به دستور حامد کرزی فرماندهی لشکر 209 شاهین را در شمال به دست داشت، در سال 97 نیز والی منتخب اشرف غنی در قندهار بود و مستقیماً در صحنه قتل هر سه جنرال ضدطالبانی حضور داشته است!)

درباره این فاجعه هیچگاه تحقیقات مستقلی صورت نگرفت و کسی محاکمه نشد، هیچ کس نپرسید چرا زلمی ویسا علیرغم نقش مشکوکی که در ترور دو جنرال بلندرتبه در سال 1390 در تخار داشته است نه تنها محاکمه نشده بلکه ارتقاء درجه یافته و والی ولایت کلیدی قندهار شده است؟ عامل نفوذی طالبان چگونه محافظ مورد اعتماد والی ولایت قندهار شده است؟ در شرایطی که فرماندهان ناتو در تمام جلسات شان با مقامات افغان، همه حضار را خلع سلاح می‌کرده اند چگونه اجازه دادند شخص والی محافظ مسلح خود را به این جلسه بیاورد؟ و در نهایت با فرض پذیرش نفوذ طالبان چرا فرد مهاجم، مقام ارشد خارجی در حد فرمانده عمومی نیرو‌های ناتو در افغانستان را بی نصیب گذاشته و به یک هموطن خود (جنرال رازق) شلیک می‌کند؟

همچنین در تاریخ 20 حوت/اسفند 1389 جنرال مولانا سیدخیلی که فرماندهی پلیس قندوز را برعهده داشت و عملیات تصفیه مناطق اطراف شهر از وجود طالبان را به پیش می‌برد توسط مردان مسلح در سطح شهر ترور می‌شود آن هم درست ساعاتی پس از بازگشت از کابل! طبق اظهارات نزدیکان سیدخیلی، وی ابتدا توسط رئیس جمهور وقت (حامد کرزی) به مرکز فراخوانده می‌شود و با اتهامات قومگرایانه از جانب رئیس جمهور روبرو و توبیخ می‌شود، و سرانجام ساعاتی پس از بازگشت از کابل به شکل مرموزی در کندز ترور می‌شود.

عبدالمطلب بیگ، از چهره‌های شناخته شده ضدطالبانی در شمال، نماینده ولایت تخار در مجلس نمایندگان کشور و از فرماندهان سابق جهادی در یک انفجار انتحاری در جریان مراسم خاکسپاری یکی از مقامات محلی در شهر طالقان تخار همراه با 20 تن دیگر از حاضرین در پنجم جدی/دی ماه سال 1390 کشته شدند. عبدالجبار تقوا که از طراحان قتل جنرال داوود و شاه جهان نوری است، در همین زمان والی تخار است که البته به شکل مشکوکی از حضور در این مراسم خاکسپاری خونین استنکاف می‌ورزد.

جنرال احمدخان سمنگانی، نماینده پارلمان کشور در 24 سرطان/تیرماه 1391 به همراه رئیس امنیت ملی ولایت سمنگان و فرمانده پلیس زون غرب و 20 تن دیگر در حمله تروریستی که در جریان مراسم عروسی دختر آقای سمنگانی صورت گرفت کشته شدند. وی طی سال‌های 1377 تا 1380 از فرماندهان ارشد حزب جنبش اسلامی افغانستان در نبرد علیه طالبان بود.

پیرم‌قل ضیایی، از همرزمان احمدشاه مسعود، نماینده پیشین پارلمان و فرمانده محلی خیزش مردمی در ولایت تخار در شمال شرق در تاریخ 12 ثور/اردیبهشت 1400 براثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور کشته شد.

قربانیانی که نام برده شدند از جمله بزرگترین رهبران جبهه مقاومت ضدطالبانی بودند، اما قتل‌های زنجیره‌ای افغانستان صرفاً به همین افراد محدود نبوده است بلکه صد‌ها فرمانده و رهبر در سطوح بالایی و میانی جبهه مقاومت ضدطالبانی تاکنون به صورت مشکوکی به قتل رسیده اند و هیچ احدی نیز تاکنون به علت قتل این رهبران محاکمه نشده است! تمام قتل‌های زنجیره‌ای دارای وجوه مشترکی هستند؛ مِن جمله اینکه در تمام قتل‌ها ردپای مقامات بلندپایه دولتی و وابسته به ارگ ریاست جمهوری قابل مشاهده است، هیچ یک از قربانیان در میدان نبرد کشته نشده اند و محل جنایات عموماً اماکن اداری، مسکونی و غیرنظامی بوده است، همه قربانیان یک وجه مشترک برجسته داشته اند و آن هم تفکر و کارنامه درخشان در میدان نبرد علیه طالبان بوده است! در چنین شرایطی بدیهی است که با خروج نیرو‌های خارجی تحت رهبری امریکا از افغانستان و با وجود سیاستمداران متعصبِ فاسد و ارتش و پلیس ناتوان، کشور بلافاصله به چنگ نیرو‌های طالبان سقوط کند.

فراروـ قاسم توکلی

  پربازدید ترین