خبرگزاری افغان ایرکاخبرگزاری افغان ایرکا
تاریخ انتشار: 1404/10/06 10:32کد خبر: 117490

سالروز اشغال افغانستان توسط شوروی: تلاقی سه بحران بزرگ در پایان قرن

سالروز اشغال افغانستان توسط شوروی: تلاقی سه بحران بزرگ در پایان قرن - خبرگزاری افغان ایرکا

46 سال پیش در ششم جدی سال 1358 شمسی ارتش سرخ شوروی سابق با هزاران سرباز مجهز به تجهیزات پیشرفته نظامی به خاک افغانستان تجاوز کرد. سربازان شوروی که شمار اولیه آنان 25 هزار نفر بود و بعدها به بیش از 100 هزار نفر رسید پس از این تجاوز افغانستان را برای 9 سال به اشغال خود در آوردند. اگر چه نیروهای شوروی سابق پس از 9 سال جنگ مجبور شدند افغانستان را ترک کنند اما این تجاوز سبب جان باختن و زخمی شدن صدها هزار نفر از شهروندان کشور و آوارگی میلیون ها تن دیگر شد.

زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه

اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی، نتیجه تلاقی هم زمان سه بحران عمده بود: بی ثباتی شدید سیاسی و اجتماعی در داخل افغانستان پس از انقلاب ثور، منطق رقابت ابرقدرت ها در اوج جنگ سرد، و مداخلات مستقیم و غیرمستقیم ایالات متحده از طریق حمایت از گروه های مجاهدین. شوروی با هدف حفظ نفوذ خود وارد جنگی فرسایشی شد که نه آمادگی آن را داشت و نه پیامدهای درازمدتش را به درستی محاسبه کرده بود. در سوی دیگر، ایالات متحده با بهره برداری از این منازعه، رقیب خود را تضعیف کرد؛ اما نتیجه نهایی، ویرانی افغانستان و تحمیل هزینه ای تاریخی بر مردمی بود که قربانی رقابت قدرت های بزرگ شدند.

جنگ شوروی در افغانستان که از سال 1979 تا 1989 میلادی ادامه یافت، یکی از مهم‌ترین درگیری‌های نظامی اواخر قرن بیستم و آخرین رویارویی بزرگ دوران جنگ سرد به‌شمار می‌رود. این جنگ، مداخله یک ابرقدرت جهانی در کشوری بود که به‌دلیل بحران‌های داخلی، به‌شدت آسیب‌پذیر و بی‌ثبات شده بود. ورود ارتش سرخ به افغانستان نه به‌صورت ناگهانی، بلکه در ادامه روندی از تحولات سیاسی در کابل صورت گرفت که ریشه در اختلافات و نارضایتی‌های عمیق داخلی داشت.

جنگ شوروی در افغانستان که از سال 1979 تا 1989 ادامه یافت، یکی از مهم‌ترین درگیری‌های نظامی اواخر قرن بیستم و آخرین رویارویی بزرگ دوران جنگ سرد میان یک ابرقدرت، یعنی اتحاد جماهیر شوروی، و یک بازیگر منطقه‌ای مانند افغانستان بود. این مداخله نظامی با مجموعه‌ای از رویدادهای پیش‌تر شکل‌گرفته در کابل تسریع شد؛ رویدادهایی که ریشه در بحران‌های سیاست داخلی افغانستان داشتند.

برخی ناظران سیاسی بر این باورند که اشغال افغانستان در سال 1357 خورشیدی را نمی‌توان صرفاً یک تهاجم نظامی کلاسیک دانست. این رویداد حاصل هم‌پوشانی سه عامل کلیدی بود: بحران مشروعیت و کارآمدی حکومت وقت افغانستان، رقابت ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک میان شوروی و آمریکا، و مداخلات مستقیم و غیرمستقیم واشنگتن در تحولات این کشور.

در این چارچوب، تحلیلگران به دو الگوی مهم در مداخله شوروی اشاره می‌کنند: نخست، نبود آمادگی لازم برای ورود به یک جنگ طولانی و پیچیده، و دوم، تصمیم‌گیری شتاب‌زده و ضعف برنامه‌ریزی راهبردی. در مقابل، گروه‌های مجاهدین افغان با دریافت سلاح، آموزش و حمایت‌های مالی از سوی سازمان استخبارات مرکزی آمریکا (سیا)، توانستند ارتش سرخ را درگیر جنگی فرسایشی سازند. در این جنگ، ارتش شوروی عمدتاً کنترل شهرهای بزرگ، مراکز ولایات و راه‌های مواصلاتی را در دست داشت، در حالی که مجاهدین بر مناطق روستایی و حاشیه‌ای تسلط یافته بودند.

بحران داخلی افغانستان؛ زمینه‌ای مغفول‌مانده

پس از انقلاب ثور 1357 و به‌قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستان، حکومت جدید تلاش کرد اصلاحات گسترده ایدئولوژیک و اجتماعی را با سرعت و خشونت اجرا کند. این اصلاحات با ساختار سنتی جامعه افغانستان هم‌خوانی نداشت و شکاف‌های قومی، مذهبی و قبیله‌ای را عمیق‌تر ساخت. در نتیجه، حکومت کابل با بحران مشروعیت روبه‌رو شد و برای بقای خود بیش‌ازپیش به حمایت خارجی وابسته گردید.

محاسبات شوروی؛ هراس از فروپاشی یک متحد

از دید رهبران شوروی، افغانستان صرفاً یک کشور همسایه نبود، بلکه بخشی از کمربند امنیتی جنوب اتحاد جماهیر شوروی به‌شمار می‌رفت. بی‌ثباتی سیاسی در کابل و احتمال سقوط یک حکومت همسو، این نگرانی را ایجاد کرده بود که افغانستان به حوزه نفوذ ایالات متحده مبدل شود. از این منظر، مداخله نظامی شوروی بیش از آن‌که تلاشی برای صدور کمونیسم باشد، اقدامی برای جلوگیری از از‌دست‌رفتن نفوذ موجود تلقی می‌شد؛ اقدامی که پیامدهای آن به‌شدت دست‌کم گرفته شد و در نهایت به یک جنگ فرسایشی انجامید.

گزارش‌ها نشان می‌دهد که در ماه‌های پایانی سال 1979، رهبران حزب کمونیست شوروی نسبت به سیاست‌های حفیظ‌الله امین دچار تردید شده بودند. برخی اعضای ارشد دفتر سیاسی به لئونید برژنف هشدار دادند که تغییر جهت احتمالی حکومت کابل می‌تواند فرصت نفوذ آینده آمریکا را فراهم سازد. در چنین فضایی، تصمیم به مداخله نظامی اتخاذ شد؛ تصمیمی که بعدها بسیاری از ناظران آن را اشتباهی راهبردی و محکوم به شکست دانستند.

نقش آمریکا؛ مداخله غیرمستقیم اما تعیین‌کننده

در نگاه ایالات متحده، افغانستان تا پیش از سال‌های پایانی دهه 1970 کشوری با اهمیت محدود تلقی می‌شد. حتی با افزایش نفوذ شوروی در کابل، واشنگتن واکنش فوری و جدی نشان نداد. اما پس از تجربه تلخ شکست در ویتنام، آمریکا رویکرد خود را تغییر داد و افغانستان را به‌عنوان فرصتی برای مهار رقیب شوروی در نظر گرفت.

ایالات متحده این‌بار به‌طور مستقیم وارد جنگ نشد، بلکه از طریق حمایت غیرمستقیم از مجاهدین افغان، زمینه درگیری طولانی‌مدت شوروی را فراهم کرد. شواهد تاریخی حاکی از آن است که حمایت‌های آمریکا از مخالفان حکومت کابل حتی پیش از ورود رسمی ارتش سرخ آغاز شده بود. عملیات گسترده سیا که با نام «عملیات سیکلون» شناخته می‌شود، شامل ارسال سلاح و کمک‌های مالی از مسیر پاکستان بود و در دوران ریاست‌جمهوری رونالد ریگان به اوج رسید.

پیامدهای این سیاست، سال‌ها بعد نیز دامنگیر افغانستان و منطقه شد. برخی تحلیلگران معتقدند شبکه‌های موسوم به افغان–عرب، که در جریان این جنگ شکل گرفتند، بعدها به تهدیدی برای امنیت منطقه‌ای و جهانی بدل شدند.

پیروزی آمریکا یا شکست مشترک؟

هرچند خروج شوروی از افغانستان اغلب به‌عنوان شکست این ابرقدرت و پیروزی استراتژیک آمریکا تعبیر می‌شود، اما این پیروزی ماهیتی کوتاه‌مدت داشت. حمایت واشنگتن از گروه‌های مسلح، بدون طرحی روشن برای آینده سیاسی افغانستان، زمینه‌ساز جنگ‌های داخلی، بی‌ثباتی مزمن و ظهور تهدیدات جدید شد.

در مجموع، اشغال افغانستان در سال 1357 خورشیدی را باید نتیجه زنجیره‌ای از تصمیمات نادرست، رقابت‌های ایدئولوژیک و مداخلات خارجی دانست. شوروی در باتلاق جنگی گرفتار شد که هزینه‌های سنگینی برایش در پی داشت و آمریکا با دستیابی به یک پیروزی تاکتیکی، بذر بحران‌های بلندمدت‌تری را کاشت. در این میان، بازنده اصلی این تقابل، مردم افغانستان بودند که بهای رقابت قدرت‌های بزرگ را با رنج نسل‌ها پرداختند.

  • منبع: خبرگزاری افغان ایرکا
  • نویسنده: سمیرا محمدی
  • لینک کوتاه

تگ‌ها:

نظرات مخاطبان